Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
English
Persian
soar
بلند پروازی کردن
soared
بلند پروازی کردن
soars
بلند پروازی کردن
Other Matches
grandiloquence
بلند پروازی
ambition
بلند پروازی
ambitions
بلند پروازی
an ambitious programme
برنامه بلند پروازی
volar
پروازی
aviation duty
شغل پروازی
flight attitude
وضعیت پروازی
rack control
نوعی کنترل پروازی غیر دستی
check flight
پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
attitude gyro
الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
adverse yaw
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
lifting
بلند کردن
heighten
بلند کردن
lifted
بلند کردن
erecting
بلند کردن
throw up
بلند کردن
to kick up
با پا بلند کردن
lifts
بلند کردن
heightened
بلند کردن
erects
بلند کردن
elevate
بلند کردن
to throw up
بلند کردن
elevates
بلند کردن
heightening
بلند کردن
elevating
بلند کردن
heightens
بلند کردن
erected
بلند کردن
erect
بلند کردن
lift
بلند کردن
heave
بلند کردن
hoisted
بلند کردن
walk off with
بلند کردن
heists
بلند کردن
hoists
بلند کردن
exalt
بلند کردن
exalts
بلند کردن
hoist
بلند کردن
upraise
بلند کردن
heist
بلند کردن
heaved
بلند کردن
exalting
بلند کردن
hoisted
وسیله بلند کردن
craned
وسیله بلند کردن
crane
وسیله بلند کردن
steals
بلند کردن چیزی
chairlifts
سردست بلند کردن
steal
بلند کردن چیزی
turn down
<idiom>
کم کردن صدای بلند
craning
وسیله بلند کردن
cranes
وسیله بلند کردن
chairlift
سردست بلند کردن
lift fire
بلند کردن اتش
hoist
وسیله بلند کردن
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
hoists
وسیله بلند کردن
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
pedestals
بلند کردن ترفیع دادن
pedestal
بلند کردن ترفیع دادن
raise a dust
گرد و خاک بلند کردن
shoplifting
بلند کردن جنس از مغازه
sound off
باصدای بلند صحبت کردن
hoisted
بلند کردن وسایل سنگین
banks
کپه کردن بلند شدن
hoist
بلند کردن وسایل سنگین
to make a dust
گردو خاک بلند کردن
to put forth
بلند کردن نمایش دادن
bank
کپه کردن بلند شدن
haranguing
باصدای بلند نطق کردن
harangued
باصدای بلند نطق کردن
vociferate
با صدای بلند ادا کردن
harangues
باصدای بلند نطق کردن
harangue
باصدای بلند نطق کردن
long ball
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
craning
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
ululate
باصدای بلند ناله وزاری کردن
lift
بلند کردن شریک رقص اززمین
to pick up women
<idiom>
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
cranes
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifted
بلند کردن شریک رقص اززمین
crane
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifting
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifts
بلند کردن شریک رقص اززمین
craned
باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lay hands one someone
دست روی کسی بلند کردن
bite off more than one can chew
<idiom>
با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
deal lift
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire
<idiom>
بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
forklift
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
To vacate a house.
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
toe raise
تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
collects
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
to blast something
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
collecting
وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
spike
میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
extend
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to pick up somebody
[to find sexual partners]
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
lever
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers
اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clears
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clear
دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
pries
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pried
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pry
بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
sag
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
corn-effect
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
long-
بلند
longer
بلند
longed
بلند
taller
بلند
forte
بلند
taller
قد بلند
vociferous
بلند
talll
بلند
high (1 9 to 36)
بلند
tallest
قد بلند
long
بلند
longest
بلند
grandiose
بلند
loftily
بلند
highfalutin
بلند
amplifiers
بلند گو
megaphones
بلند گو
willowy
بلند
skyscrapers
بلند
mouth filling
بلند
loud speaker
بلند گو
loudspeaker
بلند گو
high grown
بلند قد
tall
بلند
tall
قد بلند
longs
بلند
eton collan
بلند
amplifier
بلند گو
fortes
بلند
high
بلند
rumbustious
بلند
eminent
بلند
highest
بلند
soaring
بلند
uplands
بلند
lengthwise
بلند
upland
بلند
highs
بلند
talll
قد بلند
skyscraper
بلند
towering
بلند
tallest
بلند
pointers
خط کش بلند
pointer
خط کش بلند
legged
پا بلند
megaphone
بلند گو
aloud
بلند
loudly
بلند
lofty
بلند پایه
lofty
بلند بزرگ
long term
بلند مدت
surged
موج بلند
outdoor antenna
انتن بلند
surges
موج بلند
oxlip
پامچال بلند
surge
موج بلند
plyanthus
پامچال بلند
long robe
ردای بلند
lifter
بلند کننده
long haul
خط سیر بلند
long burst
رگبار بلند
long run
بلند مدت
blast furnace
کوره بلند
fortissimo
خیلی بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com