English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
Other Matches
equation of exchange متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cabotage کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
cabotage کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
honey combing روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
assembles سوار کردن
assemble سوار کردن
assembled سوار کردن
fabricated سوار کردن
rig سوار کردن
take up سوار کردن
modulating سوار کردن
mount سوار کردن
mounts سوار کردن
fabricate سوار کردن
fabricates سوار کردن
fabricating سوار کردن
modulates سوار کردن
rigs سوار کردن
enchase سوار کردن
rigged سوار کردن
modulate سوار کردن
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
assemble سوار کردن قطعات
assembles سوار کردن قطعات
take on مسافر سوار کردن
to take ship در کشتی سوار کردن
mounting سوار کردن وسایل
imbark در کشتی سوار کردن
assembled سوار کردن قطعات
pick up سوار کردن مسافر
set سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride کسی را سوار کردن
installing سوار کردن جادادن
installs سوار کردن جادادن
entrain سوار کردن کشیدن
embarks درکشتی سوار کردن
modulating سوار کردن موج
install سوار کردن جادادن
setting up apparatus دستگاه سوار کردن
modulate سوار کردن موج
setting up سوار کردن جاانداختن
sets سوار کردن جاانداختن
to give somebody a lift کسی را سوار کردن
embarking درکشتی سوار کردن
staging سوار کردن جا دادن
modulates سوار کردن موج
rodeo سوار کاری کردن
embark درکشتی سوار کردن
rodeos سوار کاری کردن
embarked درکشتی سوار کردن
assemblage انجمن عمل سوار کردن
juryrig سوار کردن موقت وسایل
assemblages انجمن عمل سوار کردن
erects بناکردن سوار یا نصب کردن
removable قابل سوار و پیاده کردن
remount برگشتن دوباره سوار کردن
remounted برگشتن دوباره سوار کردن
remounting برگشتن دوباره سوار کردن
remounts برگشتن دوباره سوار کردن
erect بناکردن سوار یا نصب کردن
mounting اسباب سوار شدن یا کردن
erected بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting بناکردن سوار یا نصب کردن
goods کالاها
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
dunnage حفاظ کالاها
class of suplies گروه کالاها
shipping ارسال کالاها
subsitute جانشینی کالاها
materiel cognizance مدیریت کالاها
commodity agreements قرارداد کالاها
goods and services کالاها و خدمات
complete substitution جانشینی کالاها
class of suplies طبقه کالاها
ramps محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
the setting of a gem سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
cavalry man سوار در سوار نظام
prestowage plan طرح باربندی کالاها
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
packing ماده محافظ کالاها.
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback <idiom> روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
supplying تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplied تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
quality control کنترل کیفیت مواد و یا کالاها
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
assembled سوار کردن گردهمایی کردن
assembles سوار کردن گردهمایی کردن
mounts قنداق سوار کردن بر پا کردن
assemble سوار کردن گردهمایی کردن
mount قنداق سوار کردن بر پا کردن
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
to give one a lift کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
daily movement summary خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
floppy disks دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
harboured بندر
harbour بندر
seaports بندر
seaport بندر
harbourless بی بندر
port بندر
harbored بندر
harbors بندر
harboring بندر
harbouring بندر
wayside بندر
harbours بندر
cril سد بندر
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
outer harbor پیش بندر
jetty اسکله بندر
ports of call بندر لنگراندازی
secondary port بندر فرعی
Sydney بندر سیدنی
port of entry بندر مقصد
jetties اسکله بندر
Tel Aviv بندر تلآویو
longshoremen باربرلنگرگاه بندر
free port بندر ازاد
bar پیش بندر
on berth در داخل بندر
free ports بندر ازاد
naval port بندر دریایی
Yangon بندر یانگون
longshoreman باربرلنگرگاه بندر
port of destination بندر مقصد
port of embarkation بندر عزیمت
bars پیش بندر
harbor master رئیس بندر
registered port بندر مشخص
way port بندر سر راه
wharfmaster رئیس بندر
port بندر ورودی
port بندر گاه
destination port بندر مقصد
port of call بندر لنگراندازی
port of call بندر توقف
Abidjan بندر ابیجان
Bissau بندر بیسائو
ports of call بندر توقف
harbour master رئیس بندر
harbour dues حقوق بندر
harbor master راهنمای بندر
Calcutta بندر کلکته
seaport بندر دریایی
aport روبه بندر
minor port بندر کوچک
treaty port بندر پیمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com