Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (3 milliseconds)
English	Persian
acquires	به دست اوردن تعیین
acquiring	به دست اوردن تعیین
Other Matches
authentication	تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulting	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
governmentalize	تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize	بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
dosimetry	تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
grasp	بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps	بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped	بچنگ اوردن گیر اوردن
air priorities committee	کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing	تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
terrtorialize	محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
radar locating	تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix	کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
emplacement	تعیین جا
designations	تعیین
designation	تعیین
appointment	تعیین
specification	تعیین
appointments	تعیین
fixation	تعیین
fixations	تعیین
determination	تعیین
formulation	تعیین
assignment of space	تعیین جا
coefficient of determination	ضریب تعیین
assignability	قابل تعیین
budget determinant	تعیین بودجه
damage assessment	تعیین خسارات
identified	تعیین کردن
completely specified	با تعیین کامل
identify	تعیین کردن
moisture determination	تعیین رطوبت
identifying	تعیین کردن
assignment of tasks	تعیین وفایف
assignations	تعیین وقت
assignation	تعیین وقت
determination coefficient	ضریب تعیین
specifies	تعیین کردن
enumeration	تعیین شماره
fix on	تعیین کردن
foreordainment	تعیین از پیش
frequency allocation	تعیین فرکانس
frequency assignment	تعیین فرکانس
frequency determination	تعیین فرکانس
frequency designation	تعیین فرکانس
job placement	تعیین شغل
identifies	تعیین کردن
specifying	تعیین کردن
delimitation	تعیین حدود
demark	تعیین حدودکردن
determinable	قابل تعیین
indentification	تعیین هویت
determinative	تعیین کننده
emplacement	تعیین محل
specify	تعیین کردن
demarcation	تعیین حدود
income determination	تعیین درامد
ascertian	تعیین کردن
determinant	تعیین کننده
assessment	تعیین مالیات
avow	شرط تعیین
abounded	تعیین حدودکردن
abounding	تعیین حدودکردن
abounds	تعیین حدودکردن
watermark	تعیین میزان مد اب
watermarks	تعیین میزان مد اب
determine	تعیین کردن
determines	تعیین کردن
determining	تعیین کردن
assessments	تعیین مالیات
assignment	تعیین تعدادسهمیه
identification	تعیین هویت
determinants	تعیین کننده
slate	تعیین کردن
slated	تعیین کردن
slates	تعیین کردن
avowing	شرط تعیین
avows	شرط تعیین
indeterminable	تعیین ناپذیر
blood group	تعیین کردن
blood groups	تعیین کردن
placements	تعیین شغل
fix	تعیین کردن
fixes	تعیین کردن
nominative	تعیین شده
earmarked	تعیین شده
indicating	تعیین کننده
crucial	تعیین کننده
crucially	تعیین کننده
admeasurement	تعیین اندازه
admensuration	تعیین اندازه
placement	تعیین شغل
appoint	تعیین کردن
appoints	تعیین کردن
bound	تعیین کردن
blood type	تعیین کردن
blood types	تعیین کردن
route	تعیین خط مسیر
routes	تعیین خط مسیر
assignments	تعیین تعدادسهمیه
specified	تعیین شده
formulation	تعیین کردن
appraisal	تعیین قیمت
appraisals	تعیین قیمت
appointe	تعیین کردن
signification	تعیین افهار
valorization	تعیین ارزش
wage determination	تعیین دستمزد
range determination	تعیین مسافت
location	تعیین محل جا
quantification	تعیین خاصیت
price determination	تعیین قیمت
unitization	تعیین واحد
typification	تعیین نمونه
locations	تعیین محل جا
redirection	تعیین جهت
tell off	تعیین کردن
redirection	تعیین مسیر
sex determination	تعیین جنسیت
orientation	تعیین جهت
titration	تعیین عیار
orientation	تعیین موقعیت
nominations	تعیین نامزدی
laid on <past-p.>	تعیین شده
appropriated <adj.> <past-p.>	تعیین شده
provided <adj.> <past-p.>	تعیین شده
predesignation	تعیین قبلی
nomination	تعیین نامزدی
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
fix	تعیین کردن قراردادن
fixes	تعیین کردن قراردادن
administered price	قیمت تعیین شده
nominee	منصوب تعیین شده
to fix quota	تعیین سهمیه کردن
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
nominees	منصوب تعیین شده
admeasure	تعیین حصه کردن
alidade	الیداددستگاه تعیین سمت
cryoscopy	تعیین نقطه انجماد
crucial experiment	ازمایش تعیین کننده
coefficient of determination	ضریب تعیین کننده
specifiable	قابل تعیین یا تخصیص
spot elevation	ارتفاع تعیین شده
identified	تعیین هویت کردن
identifies	تعیین هویت کردن
identify	تعیین هویت کردن
identifying	تعیین هویت کردن
authentication system	سیستم تعیین معرف
assessment	تعیین نتایج حاصله
assignable	قابل تعیین و تخصیص
apportionment	تعیین سهم و حصه
determinants	عامل تعیین کننده
animadvert	تعیین تقصیر ومجازات
theory of income determination	نظریه تعیین درامد
stating	تعیین کردن حال
locate	تعیین محل کردن
assesses	تعیین کردن بستن
assessed	تعیین کردن بستن
assess	تعیین کردن بستن
abound	تعیین حدود کردن
assessments	تعیین نتایج حاصله
demarcate	تعیین حدود کردن
indeterminable	غیر قابل تعیین
quantified	کمیت را تعیین کردن
states	تعیین کردن حال
appraisals	تعیین قیمت کردن
appraisal	تعیین قیمت کردن
stated	تعیین کردن حال
state-	تعیین کردن حال
demarcated	تعیین حدود کردن
pegs	تعیین حدود کردن
peg	تعیین حدود کردن
state	تعیین کردن حال
posting	تعیین محل ماموریت
postings	تعیین محل ماموریت
demarcates	تعیین حدود کردن
assessing	تعیین کردن بستن
quantifying	کمیت را تعیین کردن
quantify	کمیت را تعیین کردن
quantifies	کمیت را تعیین کردن
demarcating	تعیین حدود کردن
datable	قابل تعیین تاریخ
delimit	تعیین کردن حدود
leader's rule	تعیین مسافت امن
location of industry	تعیین مکان صنعت
flight clearance	تعیین امنیت پرواز
located	تعیین محل کردن
location theory	نظریه تعیین مکان
form determinant	تعیین کننده شکل
determining tendency	گرایش تعیین کننده
predestine	قبلا تعیین کردن
redirection operator	عملگر تعیین جهت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com