English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
Other Matches
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
adjutancy مساعدت
friendliness مساعدت
helps مساعدت
favored مساعدت
helped مساعدت
help مساعدت
auxiliary مساعدت
auxiliaries مساعدت
adjutantship مساعدت
assistance مساعدت
favoring مساعدت
favors مساعدت
favour مساعدت
favouring مساعدت
favours مساعدت
favor مساعدت
nativism مساعدت با بومیان
favouritism مساعدت نسبت به
to render a ssistance مساعدت کردن
propitiousness موافقت مساعدت
largess مساعدت وسعت نظر
want احتیاج
needing احتیاج
lack احتیاج
lacked احتیاج
lacks احتیاج
needed احتیاج
necessity احتیاج
requirement احتیاج
need احتیاج
need احتیاج
necessitousness احتیاج
demand احتیاج
penury احتیاج
neediness احتیاج
superimposed مازاد بر احتیاج
u. need احتیاج مبرم
urgent need احتیاج مبرم
requirement تقاضا احتیاج
lackvt احتیاج داشتن
redundant مازاد بر احتیاج
demand نیاز احتیاج
overplus بیش از احتیاج
requisite لازمه احتیاج
demands نیاز احتیاج
demanded نیاز احتیاج
you're telling me <idiom> احتیاج نیست به من بگی
to call for a احتیاج بدقت داشتن
answers جواب احتیاج را دادن
to be in great request زیادمورد احتیاج بودن
answer جواب احتیاج را دادن
needed نیازمندی در احتیاج داشتن
needle point to say احتیاج بگفتن نیست
needing نیازمندی در احتیاج داشتن
call of nature <idiom> احتیاج به دستشویی داشتند
answering جواب احتیاج را دادن
answered جواب احتیاج را دادن
need نیازمندی در احتیاج داشتن
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
to be in great request مورد احتیاج زیاد بودن
need نیازمندی احتیاج لازم داشتن
nonverbal بدون احتیاج باستفاده از زبان
serve رفع کردن براوردن احتیاج
needing نیازمندی احتیاج لازم داشتن
serves رفع کردن براوردن احتیاج
served رفع کردن براوردن احتیاج
needed نیازمندی احتیاج لازم داشتن
cry out for <idiom> شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
featherbed بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
put up <idiom> توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
four freedoms دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
own a house خانهای دارم
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
my a is 0 years من 04سال دارم
i maintain عقیده دارم که ...
I have a headache. من سر درد دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
I have a question. من یک سئوال دارم.
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I agree. قبول دارم.
I need my e من دوست دارم
close the door please خواهش دارم
it is in my recollection یاد دارم
i wish to stay here میل دارم ...
satelloid ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i am purposed to go قصد دارم بروم
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
i yearn for ارزوی استراحت دارم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
assisted کمک کردن مساعدت کردن
help یاری کردن مساعدت کردن
aiding یاری کردن مساعدت کردن
aided یاری کردن مساعدت کردن
assisting کمک کردن مساعدت کردن
aid یاری کردن مساعدت کردن
assists کمک کردن مساعدت کردن
helped یاری کردن مساعدت کردن
helps یاری کردن مساعدت کردن
favourer یاری کننده مساعدت کننده
assist کمک کردن مساعدت کردن
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com