Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English
Persian
collate
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Other Matches
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
financial affairs
امور مربوط به مالیه
testamentary causes
امور مربوط به وصایا
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
surgical
مربوط به امور پزشکی جراحی
strategic
مربوط به امور سوق الجیشی
financial data
اطلاعات مربوط به امور مالی
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
parochialism
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
cryptologistics
امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
selenodetic
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
to contrast
[with]
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
back end server
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
It's all about ...
همه اش
[تمام موضوع]
مربوط می شود به ...
Does this concern me ?
آیا این موضوع به من مربوط است ( می شود ) ؟
Where the adults are concerned …
تا آنجائیکه موضوع به بزر گسا لان مربوط می شود ...
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
correlating
مرتبط کردن
unites
مرتبط کردن
unite
مرتبط کردن
uniting
مرتبط کردن
correlate
مرتبط کردن
correlates
مرتبط کردن
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
network data management system
مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
to make comparisons
مقایسه کردن
compare
مقایسه کردن
contrasted
مقایسه کردن
contrasting
مقایسه کردن
contrasts
مقایسه کردن
contrast
مقایسه کردن
compared
مقایسه کردن
comparing
مقایسه کردن
to draw comparisons
مقایسه کردن
compares
مقایسه کردن
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
measure
مقایسه کردن سنجش
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
militarization
نظامی کردن امور
to drow a p between two
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
correlate
مرتبط
correlating
مرتبط
corresponsive
مرتبط
correlates
مرتبط
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
sonnet sequence
غزلیات مرتبط
integrated program
برنامه مرتبط
intercommunicate
مرتبط بودن با
related industries
صنایع مرتبط
related markets
بازارهای مرتبط
communicationg vessels
فروف مرتبط
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
gimmal
متشکل ازقطعات مرتبط
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
summation check
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
pair exchange sorting algorithm
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
structure
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
structures
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structuring
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
subduce
موضوع کردن
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
to expatiate on a subject
راجع یک موضوع زیادگویی کردن
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
to harp on one string
پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
questions
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
hold court
<idiom>
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
connects
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
wild card
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
connect
مربوط کردن
connects
مربوط کردن
helmzhold resonator
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
precipitative
مربوط به تعجیل کردن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
identified
مربوط کردن تشخیص دادن
identify
مربوط کردن تشخیص دادن
relay
ربط دادن مربوط کردن
relayed
ربط دادن مربوط کردن
relays
ربط دادن مربوط کردن
identifying
مربوط کردن تشخیص دادن
alludes
افهار کردن مربوط بودن به
allude
افهار کردن مربوط بودن به
alluding
افهار کردن مربوط بودن به
alluded
افهار کردن مربوط بودن به
identifies
مربوط کردن تشخیص دادن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
tailors
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailor
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
orthopaedic
مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
batches
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batch
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
access procedures
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
to shoot oneself in the foot
<idiom>
بد اداره کردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
comparisons
مقایسه
datum line
خط مقایسه
analogies
مقایسه
collation
مقایسه
analogy
مقایسه
comparison
مقایسه
collations
مقایسه
resemblance
مقایسه
emunctory
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
fitcall finding
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
amor
امور
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
incommensurable
مقایسه ناپذیر
incomparability
مقایسه ناپذیری
refrence
مبنای مقایسه
even parity
مقایسه زوج
parity error
خطای مقایسه
parity error
غلط مقایسه
datum
سطح مقایسه
comparableness
قابلیت مقایسه
comparator
مقایسه کننده
parity checking
بازبینی مقایسه
parity bit
بیت مقایسه
assimilatc
مقایسه نمودن
no parity
عدم مقایسه
odd parity
مقایسه فرد
cf
مقایسه شود
analogous
قابل مقایسه
incomparable
غیرقابل مقایسه
incomparable
مقایسه ناپذیر
frequency comparison
مقایسه فرکانس
comparison operator
عملگر مقایسه
logical comparison
مقایسه منطقی
comparison
روش مقایسه
comparisons
روش مقایسه
comparatively
بطور مقایسه
aviation authority
امور هواپیمایی
money matters
امور پولی
non litigious matters
امور حسبی
authorities
اولیای امور
financial affairs
امور مالی
personal affairs
امور شخصی
state affairs
امور مملکتی
miscellaneous
امور متفرقه
combat duty
امور رزمی
authority
اولیاء امور
interior affairs
امور داخلی
religious matters
امور دینی
civil affairs
امور غیرنظامیان
authority ties of the state
اولیا امور
interior
امور داخله
interiors
امور داخله
the high functionery ries of the state
مصادر امور
authority ties of the state
مصادر امور
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
privacy
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
A comparison of theory and practice.
مقایسه ای از نظری و عمل.
to stand comparison with
قابل مقایسه بودن با
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com