English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
wreck buoy بویه کشتی غرق شده
Search result with all words
buoy tender کشتی بویه گذار
dan runner کشتی بویه گذار
Other Matches
danbuoy بویه علامت گذاری بویه راهنما
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
olfactie بویه
buoys بویه
buoying بویه
buoyed بویه
buoy بویه
reflector buoy بویه بازتاب
nun buoy بویه مخروطی
can buoy بویه استوانهای
quarantine buoy بویه قرنطینه
telegraph cable buoy بویه کابل
mooring buoy بویه لنگر
life buoy بویه نجات
anchor buoy بویه لنگر
buoy shackle بخوی بویه
breeches buoy بویه نجات
mooring buoy بویه مهار
bouy jumper بویه گیر
anchorage buoy بویه لنگرگاه
reflector buoy بویه بازتابنده
position buoy بویه موقعیت
port hand buoy بویه سمت چپ
round turn and two half hitches گره بویه
spar buoy بویه میلهای
danger buoy بویه خطر
dan buoy بویه نشانه
landfalls بویه خارجی
buoys بویه دریایی
buoy بویه دریایی
buoyed بویه دریایی
landfall بویه خارجی
buoying بویه دریایی
buoy tender ناو بویه گذار
dan layers شناوه بویه گذار
mid channel buoy بویه میان گذرگاه
starboard hand buoy بویه سمت راست
spar buoy بویه تیر مانند
sea buoy بویه طرف دریا
picking up rope سیم بویه گیر
buoy pendant زنجیر مهار بویه
short scope buoy بویه شناور قائم
short scope buoy بویه پایه کوتاه
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
sonobuoy بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
dan layers شناوه مخصوص کاشتن بویه راهنما
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
position buoy بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
on the water در کشتی
catch کشتی کج
on the sea در کشتی
on board a ship در کشتی
vessel کشتی
on shipboard در کشتی
vessels کشتی
puppis کشتی دم
ships کشتی
flattest پل کشتی
wrestling کشتی
flat پل کشتی
ship کشتی
bottom کشتی
collier کشتی
board کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
hulks کشتی
foreship سر کشتی
hulk کشتی
afloat در کشتی
decks پل کشتی
decked پل کشتی
bilge اب ته کشتی
deck پل کشتی
ark کشتی
by water با کشتی
argo کشتی
boarded کشتی
carinae کشتی
bottoms کشتی
ship haven یک کش کشتی
carina کشتی
aft در پس کشتی
shipboard کنار کشتی
bosuns افسر کشتی
shipboard صحنه کشتی
bosun افسر کشتی
shipload بار کشتی
bos'n افسر کشتی
bo's'n افسر کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
tonnage فرفیت کشتی
on shipboard سوار کشتی
shipboard پهلوی کشتی
ship's master افسرارشد کشتی
propeller پروانه کشتی
ship building کشتی سازی
tendering کشتی مادر
dockyards تعمیرگاه کشتی
ship papers اسناد کشتی
tricks فن و بندهای کشتی
ship propeller پروانه کشتی
ship handling مانور با کشتی
fob تحویل کشتی
ship safety سلامت کشتی
seaway مسیر کشتی
packet boat کشتی نامه بر
cargo محموله کشتی
cargoes محموله کشتی
dock تعمیرگاه کشتی
predial or prae کشتی روستایی
docked تعمیرگاه کشتی
docks تعمیرگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
berthed خوابگاه کشتی
berthing خوابگاه کشتی
berths خوابگاه کشتی
double-decker کشتی دوعرشهای
double-deckers کشتی دوعرشهای
privateer کشتی مسلح
strands به گل نشستن کشتی
rhumb خط سیر کشتی
rhumb line خط انحراف کشتی
roadstead کشتی گاه
pancratist کشتی گیر
parent ship کشتی مادر
wrecked کشتی شکسته
passenger liner کشتی مسافری
sea gauge اب نشین کشتی
sea anchor لنگر کشتی
sea fight جنگ کشتی ها
passenger liner کشتی مسافربری
pilotage راهنمایی کشتی
screwpropeller پروانه کشتی
pleasure boat کشتی تفرجی
sailing vessel کشتی بادبانی
shipbuilding کشتی سازی
sailer کشتی بادبانی
strand به گل نشستن کشتی
kedge تغییرجهت کشتی
aport بطرف چپ کشتی
argosy کشتی بزرگ
argosy کشتی تجاری
hermaphrodite brig کشتی دو دگله
at the fore در جلوی کشتی
he went aboard the ship به کشتی درآمد
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
greco roman کشتی فرنگی
cockswain پیشکارکارکنان کشتی
foreship دماغه کشتی
flying dutchman شبح کشتی
bige water گنداب کشتی
amidships درمیان کشتی
amid ships درمیان کشتی
jerque بازرسی کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com