English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
Other Matches
ultimate strength حاصلضرب بیشترین بار ممکن
recognition و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
tolerance بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
fan بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
tolerances بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
fanned بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fans بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
recognition و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
fans بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
tenancy in common حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
surged وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surges وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surge وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
crashing خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
maximum بیشترین
utmost بیشترین
most بیشترین
uttermost بیشترین
highest price بیشترین قیمت
peak demand بیشترین تقاضا
maximum slope بیشترین شیب
peak speed بیشترین تندی
unloaded بی باری
freighter باری
unloads بی باری
freighters باری
utility باری
idle runing بی باری
idling بی باری
empty load بی باری
barye باری
unload بی باری
infertility بی باری
sterility بی باری
infecundity بی باری
absolute address بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
machine address بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
superlatives بیشترین درجه عالی
best profit output محصول در بیشترین مقدارسود
make the most of <idiom> بیشترین سود را بردن
superlative بیشترین درجه عالی
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
inexpressiveness بی حالتی
trimorph سه حالتی
expressional حالتی
two state دو حالتی
trimorphous سه حالتی
van واگن باری
cargo liner کشتی باری
cargo boat کشتی باری
freight cars واگن باری
idle current جریان بی باری
freight car واگن باری
freight train قطار باری
freight trains قطار باری
fourgon واگون باری
idle frequency فرکانس بی باری
scow یدک کش باری
cargo ship کشتی باری
rafts قایق باری
raft قایق باری
lighterage قایق باری
no load current جریان بی باری
motortruck کامیون باری
fright car واگن باری
vans واگن باری
neutral position وضعیت بی باری
railroad carriage واگن باری
lorries ماشین باری
praam باری یاتوپدار
road transport vehicle ماشین باری
dead weight tonnage گنجایش باری
lighters قایق باری
idle period پریود بی باری
no load condition حالت بی باری
no load switching سوئیچینگ بی باری
idle time زمان بی باری
lighter قایق باری
no load voltage ولتاژ بی باری
no load speed سرعت بی باری
lorry ماشین باری
idling cycle سیکل بی باری
peaking بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaks بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peak بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
best profit point نقطه بیشترین مقدار سود
degenerate چند حالتی
two state variable متغییر دو حالتی
degenerated چند حالتی
degenerating چند حالتی
state equation معادله حالتی
multiphase چند حالتی
degenerates چند حالتی
two state jump جهش دو حالتی
dichotomies دو حالتی دورستگی
dichotomy دو حالتی دورستگی
two state algebra جبر دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
vans واگن باری سرپوشیده
truckloads به گنجایش یک ماشین باری
overload principle اصل اضافه باری
lighter کشتی باری کوچک
floating cargo باری که دردریا است
idling current connection اتصال جریان بی باری
idle current connection اتصال جریان بی باری
truckload به گنجایش یک ماشین باری
lorry اتومبیل باری گاری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
lift helicopter هلی کوپتر باری
van واگن باری سرپوشیده
perfunctory باری بهر جهت
ideal no load d.c. voltage ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
no load loss تلف یا تلفات بی باری
autoloading باری نیم خودکار
boxcar یکنوع واگن باری
cargo master نوعی هواپیمای باری
ideal no load voltage ولتاژ بی باری ایده ال
lorries اتومبیل باری گاری
sexual promiscuity بی بند و باری جنسی
lighters کشتی باری کوچک
promiscuity بی بند و باری جنسی
ranges مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
available بیشترین قدرت الکتریکی یا پردازش یک سیستم
make time <idiom> بیشترین مسافت را درکمترین وقت رفتن
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
rated altitude ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
column چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
ranged مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
columns چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
range مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
fritters قطعه قطعه کردن
fritter قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
segments قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fragmenting قطعه قطعه کردن
fragments قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
degeneracy چند حالتی بودن
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
desperateness حالتی که بیرون ازامیدباشد
to fall into دچار [حالتی] شدن
strike an attitude حالتی بخود گرفتن
to get into دچار [حالتی] شدن
wannigan سقف تراکتور یا ماشین باری
nosing باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
freighters کرایه کننده کشتی باری
freighter کرایه کننده کشتی باری
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
wanigan سقف تراکتور یا ماشین باری
the supreme خداوند متعال باری تعالی
span مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
peaking زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peaks زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
spanned مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
capacity بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
capacities بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
spanning مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
channels بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
spans مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
channel بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channelled بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
peak زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
channeling بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeled بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com