English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
to be [as] poor as a church mouse <idiom> بیش از اندازه تنگدست بودن
Other Matches
dirt-poor <adj.> بیش از اندازه تنگدست
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
fittest اندازه بودن
fits اندازه بودن
fit اندازه بودن
indigent تنگدست
to fit like a glove درست اندازه بودن
underprivileged تنگدست کم امیتاز
overabound بیش از اندازه فراوان بودن
incommensurateness بی اندازه بودن عدم مقیاس مشترک
bathyconductograph وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
to walk on eggshells <idiom> در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
balance earth works یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
gage اندازه وسیله اندازه گیری
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauge اندازه اندازه گیر
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
include شامل بودن متضمن بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
appertains مربوط بودن متعلق بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
govern نافذ بودن نافر بودن بر
governed نافذ بودن نافر بودن بر
governs نافذ بودن نافر بودن بر
moon سرگردان بودن اواره بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
depended مربوط بودن منوط بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
agree متفق بودن همرای بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
stand بودن واقع بودن
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
profiteers استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
metre اندازه
metres اندازه
soupcon اندازه کم
isodiametric هم اندازه
sizes اندازه
so far forth تا ان اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
how far <adv.> تا چه اندازه ای
symmetric هم اندازه
measurer اندازه
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
dealt اندازه
size اندازه
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
inordinately بی اندازه
infintesimal بی اندازه
indefinite بی اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
immeasurable بی اندازه
gauges اندازه
isometric هم اندازه
isometrics هم اندازه
inordinate بی اندازه
immoderately بی اندازه
deal اندازه
meter اندازه
gauge=gage اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
floor length اندازه کف
immensely بی اندازه
immense بی اندازه
bulk اندازه
gauged اندازه
dimension اندازه
dimensions اندازه
magnitude اندازه
quantum اندازه
extent اندازه
gauge اندازه
measure اندازه
equal : هم اندازه
to size up اندازه
measurement اندازه
rather تا یک اندازه
tract اندازه
tracts اندازه
equaled : هم اندازه
screamingly بی اندازه
what چه اندازه
degree اندازه
degrees اندازه
equalling : هم اندازه
equalled : هم اندازه
equaling : هم اندازه
beyond measure بی اندازه
measurements اندازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com