English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (2 milliseconds)
English Persian
trueness بی ریایی حقیقی
Other Matches
dissimulative ریایی
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
sincerity بی ریایی خلوص
tartufe مقدس ریایی
candidly از روی بی ریایی
tartuffe مقدس ریایی
naivete بی ریایی خام دستی
naivety بی ریایی خام دستی
grimace دهن کجی نگاه ریایی
grimaces دهن کجی نگاه ریایی
grimacing دهن کجی نگاه ریایی
grimaced دهن کجی نگاه ریایی
simulacrum شباهت ریایی شباهت تصنعی
efective حقیقی
true حقیقی
real حقیقی
unfeigned حقیقی
intrinsic حقیقی
actual حقیقی
veracious حقیقی
genuine حقیقی
truer حقیقی
truest حقیقی
ohmic valve مقدارمقاومت حقیقی
true resistance مقدارمقاومت حقیقی
real constant ثابت حقیقی
real address آدرس حقیقی
true copolymer همبسپار حقیقی
real power توان حقیقی
real storage حافظه حقیقی
real function تابع حقیقی
observed altitude ارتفاع حقیقی
natural person شخص حقیقی
real gas گاز حقیقی
real image تصویر حقیقی
true heading سمت حقیقی
true life حقیقی وصحیح
true mean میانگین حقیقی
true or real focus کانون حقیقی
true power توان حقیقی
true score نمره حقیقی
true variance پراکنش حقیقی
true dip شیب حقیقی
true course راه حقیقی
real memory حافظه حقیقی
real module ضریب حقیقی
real number عدد حقیقی
real numbers اعداد حقیقی
true value مقدار حقیقی
true azimuth گرای حقیقی
true wind باد حقیقی
interpolymer همبسپار حقیقی
true north شمال حقیقی
true واقعی حقیقی
true حقیقی کردن
truer واقعی حقیقی
real time زمان حقیقی
truer حقیقی کردن
truest واقعی حقیقی
down-to-earth حقیقی واقعی
down to earth حقیقی واقعی
truest حقیقی کردن
genuine واقعی حقیقی
genuine حقیقی یا درست
absolute magnitude قدر حقیقی
actual resistivity مقاومت حقیقی
actual movement حرکت حقیقی
euciliate مژه داران حقیقی
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
brake horsepower توان حقیقی مهاری
apparent horizon افق حقیقی نقاط
real sector بخش متغیرهای حقیقی
particle density وزن مخصوص حقیقی
rightful حقیقی دارای استحقاق
verisimilar دارای فاهر حقیقی
live exercise تمرین رزمی حقیقی
actual maximum flowline ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
real number عدد حقیقی [ریاضی]
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
dative حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
enlightement روشنی فکر اگاهی حقیقی
developed muzzle velocity سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
acoelous بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
approximation خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
many valued دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
approximations خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
relative پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
true horizon افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com