Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
magnetic lag
تاخیر مغناطیسی
Search result with all words
hysteresis
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
magnetic delay
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
magnetic delay line
خط تاخیر مغناطیسی
Other Matches
magnetic induction
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
medium
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
record
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic ink character recognition
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic deflector
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
subsequence
تاخیر
supersedure
تاخیر
delay line
خط تاخیر
lead lag relation
تاخیر
retardation
تاخیر
latency
تاخیر
cunctation
تاخیر
deferment
تاخیر
permutation
تاخیر
mora
تاخیر
permutations
تاخیر
artificial delay line
خط تاخیر
stator
تاخیر کن
delay
تاخیر
delays
تاخیر
lag
تاخیر
lagged
تاخیر
dilation
تاخیر
lags
تاخیر
dilatoriness
تاخیر
delaying
تاخیر
demurral
تاخیر
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
magnetic flux
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
tarries
تاخیر کردن
lingers
تاخیر کردن
lag coefficient
ضریب تاخیر
lingering
تاخیر کردن
lingerer
تاخیر کننده
tarrying
تاخیر کردن
tarry
تاخیر کردن
stick
الصاق تاخیر
tarried
تاخیر کردن
lag of phase
تاخیر فاز
delays
به تاخیر انداختن
inductive retardation
تاخیر القایی
postponements
تاخیر اندازی
postponement
تاخیر اندازی
postponing
به تاخیر انداختن
postpones
به تاخیر انداختن
demurrage
جریمه تاخیر
postponed
به تاخیر انداختن
postpone
به تاخیر انداختن
delay circuit
مدار تاخیر
delay time
زمان تاخیر
external delay
تاخیر خارجی
electromagnetic delay line
خط تاخیر الکترومغناطیسی
dallied
تاخیر کردن
delaying
به تاخیر انداختن
dallies
تاخیر کردن
lingered
تاخیر کردن
ignition delay
تاخیر اختراق
hindrance
سبب تاخیر
hindrances
سبب تاخیر
linger
تاخیر کردن
tardiness
تاخیر ورود
retards
تاخیر کردن
retarding
تاخیر کردن
retard
تاخیر کردن
dallying
تاخیر کردن
dally
تاخیر کردن
delay
به تاخیر انداختن
rotational delay
تاخیر چرخشی
tardy
دارای تاخیر
time lags
زمان تاخیر
hold off
<idiom>
تاخیر کردن
time lags
تاخیر زمانی
non delay
ماسوره بی تاخیر
time lag
زمان تاخیر
time lag
تاخیر زمانی
lags
تاخیر زمانی
valve lag
تاخیر سوپاپ
tardiest
دارای تاخیر
tardier
دارای تاخیر
slow down
تاخیر کردن
retardment
درنگ تاخیر
retarder
تاخیر کننده
retardation coil
پیچک تاخیر
put over
تاخیر کردن
propagation delay
تاخیر انتشار
propagation delay
تاخیر پخش
postponer
تاخیر انداز
phase lag
تاخیر فاز
lags
تاخیر کردن
lagged
تاخیر زمانی
lag
تاخیر کردن
seek delay
تاخیر پیگردی
lag
تاخیر زمانی
ignition lag
تاخیر احتراق
lagged
تاخیر کردن
average latency
تاخیر متوسط
lag angle
زاویه تاخیر
angle of lag
زاویه تاخیر
delayed
به تاخیر افتاده
non delay
بدون تاخیر
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
delay equalizer
برابر کننده تاخیر
delays
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
option of delayed payment of the price
خیار تاخیر ثمن
delay en route
تاخیر در حین راه
demurrage
تاخیر کردن نگاهداشتن
hang-up
<idiom>
تاخیر دربعضی از کارها
acoustic delay line
خط تاخیر دهنده صوتی
delay zction firing
عمل احتراق با تاخیر
delay
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delaying
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
late payment damages
خسارت تاخیر تادیه
demurring
استثنا قائل شدن تاخیر
demurred
استثنا قائل شدن تاخیر
demurrer
تقاضای تاخیر درصدور حکم
demurs
استثنا قائل شدن تاخیر
demurrage
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
delayed a.v.c.
نافم خودکار صدا با تاخیر
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
throw back
باعث تاخیر شدن رجعت
delay en route
تاخیر درحین حرکت در مسیر
demur
استثنا قائل شدن تاخیر
summary
انجام شده بدون تاخیر
summaries
انجام شده بدون تاخیر
decision lag
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
prolonger
تاخیر دهنده طولانی کننده
put off
تاخیر کردن طفره رفتن
slippage
تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
stick around
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
His departure has been postponed for two days.
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
slow whistle
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
deferred maintenance
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
height delay
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
coding delay
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
Is the train from Leeds late?
آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
delayed offside
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
acoustic
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
demurrage
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
acoustic
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
instantaneous readout
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
latency
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
magnetic tape recording
ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی
grid magnatic angle
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
lay up
دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
magnetic head
هد مغناطیسی
magnetic tick
تق مغناطیسی
antimagnetic
ضد مغناطیسی
magnetized
مغناطیسی
magnetic
مغناطیسی
magnetic bridge
پل مغناطیسی
magnetical
مغناطیسی
magnetic ink
مرکب مغناطیسی
magnetized
مغناطیسی شده
magnetic ink
جوهر مغناطیسی
magnetic loss
تلف مغناطیسی
magnetic leakage
پراکندگی مغناطیسی
magnetic force
نیروی مغناطیسی
magnetic media
ابزارمیانی مغناطیسی
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
magnetic materials
اجسام مغناطیسی
magnetic materials
مواد مغناطیسی
magnetic linkage
پیوستگی مغناطیسی
magnetic iron
اهن مغناطیسی
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
magnetic leakage
نشت مغناطیسی
magnetic media
رسانه مغناطیسی
magnetic hysteresis
هیسترزیس مغناطیسی
compass azimuth
گرای مغناطیسی
declination
انحراف مغناطیسی
magnetic friction
مالش مغناطیسی
magnetic layer
لایه مغناطیسی
demagnetize
دی مغناطیسی کردن
magnetic loudspeaker
بلندگوی مغناطیسی
magnetic hum
صوت مغناطیسی
magneticd sound
صوت مغناطیسی
magnetic inclination
انحراف مغناطیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com