Dictiornary-Farsi | تاریخ جاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
current date	تاریخ جاری


Other Matches

drivel	اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services	مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
backdate	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedate	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology	تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque	چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
date	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology	تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory	ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
current cost accounting	حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
protohistory	تاریخ ماقبل تاریخ
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
running key	[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
pourer	جاری
interfluent	در هم جاری
interfluous	در هم جاری
actuals	جاری
volant	جاری
going	جاری
groovy	جاری
current cell	سل جاری
sluicy	جاری
sister in law	جاری
running water	اب جاری
running	جاری
gushing	جاری
present-day	جاری
current	جاری
currents	جاری
AC	حساب جاری
trill	جاری شدن
bank overdraft	حساب جاری
callendar year	سال جاری
circulating asset	دارایی جاری
current yield	بازده جاری
current ratio	نسبت جاری
demand deposit	سپرده جاری
disembogue	جاری شدن
current	جاری و روان
electrodynamics	الکترسیته جاری
excurrent	جاری شونده
standing order	دستور جاری
current cell indicator	نشانگر سل جاری
standing orders	دستور جاری
account cuurent	حساب جاری
standing	روش جاری
ooze	جریان جاری
oozed	جریان جاری
oozes	جریان جاری
oozing	جریان جاری
current asset	دارایی جاری
currents	جاری و روان
current assets	دارائیهای جاری
current expenditure	هزینه جاری
current files	پروندههای جاری
competitive price	قیمت جاری
current loop	حلقه جاری
current liability	بدهیهای جاری
current liability	بدهی جاری
current assets	دارایی جاری
current liabilites	بدهیهای جاری
current instruction	دستورالعمل جاری
current income	درامد جاری
current budget	بودجه جاری
present consumption	مصرف جاری
checking accounts	حساب جاری
current price	قیمت جاری
current account	حساب جاری
flows	جاری شدن
flowed	جاری شدن
tidal volume	حجم جاری
Blood was running .	خون جاری شد
The regulations in force .	مقررات جاری
checking account	حساب جاری
flow	جاری شدن
yeild point	حد جاری شدن
yeild	جاری شدن
working capacity	سرمایه جاری
During (in)the current year.	درسال جاری
rules of procedure	روش جاری
current accounts	حساب جاری
routines	خط مشی جاری
routinely	خط مشی جاری
trilled	جاری شدن
trills	جاری شدن
routine	روش جاری
perfuse	جاری ساختن
routines	روش جاری
routine	خط مشی جاری
currently	بطور جاری
yield	جاری شدن
liquid limit	حد جاری شدن
yielded	جاری شدن
yields	جاری شدن
current liabilities	بدهیهای جاری
present income	درامد جاری
routinely	روش جاری
eras	تاریخ
era	تاریخ
as from	از تاریخ ,
as of	از تاریخ
coetaneous	هم تاریخ
coeval	هم تاریخ
appointed day	تاریخ
appointment	تاریخ
dates	تاریخ
no date	بی تاریخ
undated	بی تاریخ
histories	تاریخ
date	تاریخ
date [appointment]	تاریخ
history	تاریخ
dates [appointments]	تاریخ ها
appointments	تاریخ ها
appointed days	تاریخ ها
dateless	بی تاریخ
with effect from	از تاریخ ...
current account balance	تراز حساب جاری
checking account	حساب جاری بانکی
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
checking accounts	حساب جاری بانکی
daily routine	عادت جاری روزانه
the th inst	پنجم بماه جاری
standing operating procedures	روش جاری عملیاتی
pour point	نقطه جاری شدن
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
circulate	جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
current directory	دایرکتوری جاری یا فعلی
pronounce the formula of a specified	صیغه جاری کردن
current rate of growth	نزخ رشد جاری
circumfluent	جاری شونده دراطراف
balance on current account	مانده حساب جاری
at the current rate of exchange	به نرخ جاری ارز
outflow	به بیرون جاری شدن
active a ccount	حساب متحرک یا جاری
pass book	دفتر حساب جاری
passbook	دفتر حساب جاری
at the current rate of exchange	به نرخ مبادله جاری
outflows	به بیرون جاری شدن
tapped	از شیر اب جاری کردن
poured	افشاندن جاری شدن
poured	جاری شدن یا ساختن
pouring	افشاندن جاری شدن
pouring	جاری شدن یا ساختن
pours	افشاندن جاری شدن
pours	جاری شدن یا ساختن
printed	پس از اتمام کار جاری
flux	جاری شدن گداختن
prints	پس از اتمام کار جاری
pour	جاری شدن یا ساختن
tapping	از شیر اب جاری کردن
bleeds	خون جاری شدن از
flowed	جریان جاری کردن
flows	جریان جاری کردن
bleed	خون جاری شدن از
blood	خون جاری کردن
tap	از شیر اب جاری کردن
pour	افشاندن جاری شدن
instant	مربوط به ماه جاری
instants	مربوط به ماه جاری
snivelling	ازبینی جاری شدن
jet	مانندفواره جاری کردن
jets	مانندفواره جاری کردن
jetted	مانندفواره جاری کردن
jetting	مانندفواره جاری کردن
snivels	ازبینی جاری شدن
sniveled	ازبینی جاری شدن
print	پس از اتمام کار جاری
snivelled	ازبینی جاری شدن
snivel	ازبینی جاری شدن
sniveling	ازبینی جاری شدن
flow	جریان جاری کردن
postdates	تاریخ ماقبل
postdated	تاریخ ماقبل
termination date	تاریخ پایان
the date was not specified	تاریخ ان معلوم
postdate	تاریخ ماقبل
value date	تاریخ ارزش
date of birth	تاریخ تولد
postdating	تاریخ ماقبل
expiry date	تاریخ انقضاء
creation date	تاریخ افرینش
system date	تاریخ سیستم
creation date	تاریخ ایجاد
chronological	به ترتیب تاریخ
completion date	تاریخ تکمیل
stale cheque	چک تاریخ گذشته
datable	تاریخ گذاردنی
dateable	تاریخ گذاردنی
due date	تاریخ تادیه
economic history	تاریخ اقتصادی
maintenance history	تاریخ تعمیرات