Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
support
تایید کردن نگهداری
Other Matches
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
gracing
تایید کردن
confirm
تایید کردن
approves
تایید کردن
confirms
تایید کردن
support
تایید کردن
corroborates
تایید کردن
corroborating
تایید کردن
supporting
تایید کردن
graces
تایید کردن
graced
تایید کردن
corroborated
تایید کردن
emphasises
تایید کردن
ratified
تایید کردن
ratifies
تایید کردن
emphasized
تایید کردن
emphasize
تایید کردن
approve
تایید کردن
acknowledging
تایید کردن
acknowledges
تایید کردن
ratify
تایید کردن
ratifying
تایید کردن
vertify
تایید کردن
emphasizes
تایید کردن
approving
تایید کردن
grace
تایید کردن
emphasised
تایید کردن
emphasizing
تایید کردن
corroborate
تایید کردن
acknowledge
تایید کردن
emphasising
تایید کردن
security clearance
تایید صلاحیت کردن
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
safeguarding
نگهداری کردن
maintrain
نگهداری کردن
safeguard
نگهداری کردن
conserving
نگهداری کردن
tended
نگهداری کردن از
to take keep
نگهداری کردن
tend
نگهداری کردن از
maintains
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
to maintain a road
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
to maintain one's family
نگهداری کردن
tending
نگهداری کردن از
manage
نگهداری کردن
support
نگهداری کردن
tends
نگهداری کردن از
maintained
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
upkeep
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
keep
نگهداری کردن
keeps
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
conserves
نگهداری کردن
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
mew
دراصطبل نگهداری کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
approve
تصدیق کردن تایید کردن
seconded
پشتیبانی کردن تایید کردن
approves
تصدیق کردن تایید کردن
to give a knee to
حمایت کردن تایید کردن
uphold
تقویت کردن تایید کردن
upholds
تقویت کردن تایید کردن
second
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconding
پشتیبانی کردن تایید کردن
approving
تصدیق کردن تایید کردن
seconds
پشتیبانی کردن تایید کردن
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
minding
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
mind
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protects
نیکداشت کردن نگهداری کردن
minds
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protect
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protecting
نیکداشت کردن نگهداری کردن
wards
نگهداری کردن توجه کردن
ward
نگهداری کردن توجه کردن
streaming tape drive
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
confirmation
تایید
acknowledgments
تایید
acknowledgements
تایید
allegations
تایید
acknowledgement
تایید
allegation
تایید
certification
تایید
verification
تایید
gracing
تایید
graces
تایید
graced
تایید
approval
تایید
grace
تایید
corroboration
تایید
confirmative
تایید کننده
seconder
تایید کننده
acknowledgement of order
تایید سفارش
validity
تایید تصدیق
corroborant
تایید کننده
approved
تایید شده
approved
به تایید رسیده
confirmor
تایید کننده
confirmer
تایید کننده
approvingly
تایید شده
approvingly
به تایید رسیده
social approval
تایید اجتماعی
confirmed
تایید شده
corroborator
تایید کننده
insusceptible
تایید ناپذیر
support
تقویت تایید
endorsement
موافقت تایید
endorsements
موافقت تایید
corrobrant
تایید کننده
unverified
<adj.>
تایید نشده
price support
تایید قیمت
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
allowed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
uninspected
<adj.>
تایید نشده
passed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
unexamined
<adj.>
تایید نشده
certifiable
قابل تایید
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
untested
<adj.>
تایید نشده
unaudited
<adj.>
تایید نشده
approved bank
بانک تایید شده
self sustained
تایید شده نفس
assertion
تایید ادعا افهارنامه
verifiable
قابل تصدیق تایید
quality control approval
تایید کنترل کیفیت
validation
تایید معتبر سازی
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
approved circuit
مدار تایید شده
confirmed location
موضع تایید شده
confirmable
قابل تایید وتصدیق
unconfirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید نشده
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
confirmed location
محل تایید شده دشمن
confirmed by documents
<adj.>
تایید شده توسط اسناد
confirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید شده
Thank you for the confirmation of your request!
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
daclare
تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
corroborative
تایید کننده- موید- تقویت امیز
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
O.K.
دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
landing, storage, delivery
نگهداری
conservation
نگهداری
retinues
نگهداری
storage
نگهداری
retention
نگهداری
maintenance
نگهداری
keeping
نگهداری
internment
نگهداری
preservation
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
retinue
نگهداری
sustention
نگهداری
sustentation
نگهداری
custody
نگهداری
detention
نگهداری
detainer
نگهداری
detentions
نگهداری
safe keeping
نگهداری
safe guard
نگهداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com