Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
diffraction
تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
Other Matches
refrangibility
قابلیت انکسار انکسار پذیری
downstream radius of crest
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
curvature of space
انحنای فضا
image field curvature
انحنای میدان
instep
انحنای روی پا
camber
انحنای جلوی اسکی
barb
انحنای قلاب ماهیگیری
barbs
انحنای قلاب ماهیگیری
hollow
موج با انحنای زیاد
centre of crest circle
مرکز انحنای ستیغ
hollows
موج با انحنای زیاد
cambers
انحنای جلوی اسکی
sagging
انحنای کیل ناو از وسط
clubhouse turn
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
banked turn
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
bend
خمش فشاری انحنای لوله زانویی
hooks
ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
over the falls
مستقیما روی انحنای موج شکننده
hook
ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
banking track
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
lordosis
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
diffraction
انکسار
deflections
انکسار
fractures
انکسار
refracts
انکسار
refracting
انکسار
deflection
انکسار
refracted
انکسار
fracturing
انکسار
fracture
انکسار
refraction
انکسار
fractured
انکسار
refract
انکسار
refrangible
قابل انکسار
refractometer
انکسار سنج
refractivity
حالت انکسار
refractile
قابل انکسار
double refraction
انکسار دوبل
fracturable
قابل انکسار
birefringence
انکسار مضاعف
index of fraction
ضریب انکسار
index of refraction
ضریب انکسار
double refraction
انکسار مضاعف
interference
تداخل
beats
تداخل
beat
تداخل
catadioptrics
مبحث انعکاس و انکسار نور
suppressor
مقاومت ضد تداخل
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
cross talk
تداخل صدا
interference
تداخل امواج
cross talk
تداخل صحبت
electrical interface
تداخل الکتریکی
interference filter
صافی تداخل
interference eliminator
صافی تداخل
interferometer
تداخل سنج
interfrometry
تداخل سنجی
intercurrent
تداخل کننده
interfrometer
تداخل سنج
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
beat frequency
فرکانس تداخل
constructive interference
تداخل فزاینده
electronic interfrence
تداخل الکترونیکی
isometropia
تشابه انکسار نور دردو چشم
dioptrics
مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
bleeding
باند تداخل امواج
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
adjacent channel interfernce
تداخل کانال مجاور
cross talk
تداخل صداها در تلفن
interference zone
ناحیه ی تداخل امواج
radio frequency interference
تداخل فرکانس رادیویی
diathermy interference
تداخل امواج دیاترمی
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
monkey chatter
تداخل کانال مجاور
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
inductive interference voltage
ولتاژ تداخل امواج القائی
babbles
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbled
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
cross fire
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
skiascope
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
high frequency interference
تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
banked track
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
catenary
شکم دادگی زنجیر یا سیم انحنای زنجیر
interlock
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crosstalk
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
overlap
تداخل رنگ ها
[خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
inductive interference
تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
decomposition
تجزیه
segregation
تجزیه
separation
تجزیه
separations
تجزیه
severance
تجزیه
parsing
تجزیه
dialysis
تجزیه
decoupling
تجزیه
analyzer
تجزیه گر
resolutions
تجزیه
resolution
تجزیه
break up
تجزیه
dissociation
تجزیه
break
تجزیه
cracking
تجزیه
catalysis
تجزیه
dissection
تجزیه
disintegration
تجزیه
anatomy
تجزیه
anatomies
تجزیه
break down
تجزیه
sequestration
تجزیه
separated
تجزیه
decay
تجزیه
separates
تجزیه
breaks
تجزیه
analysis
تجزیه
shake down
تجزیه
decaying
تجزیه
separate
تجزیه
decays
تجزیه
decayed
تجزیه
dissolution
تجزیه
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
explore
تجزیه کردن
examine
تجزیه کردن
gas analysis
تجزیه گاز
gravimetric analysis
تجزیه وزنی
frequency analysis
تجزیه هارمونی ها
frequency analysis
تجزیه فرکانس
gasometry
تجزیه گازی
homolysis
تجزیه شیمیایی
thermal decomposition
تجزیه گرمایی
syllabicity
تجزیه هجایی
ultimate analysis
تجزیه نهایی
determine
تجزیه کردن
dispersion of light
تجزیه نور
gravimetrical analysis
تجزیه وزنی
enquire into
تجزیه کردن
fibrinolysis
تجزیه فیبرین
investigate
تجزیه کردن
double decomposition
تجزیه مضاعف
dissolvable
تجزیه شدنی
dissoluble
تجزیه پذیر
dissociative
تجزیه کننده
disintegrable
تجزیه پذیر
disembody
تجزیه کردن
disassemble
تجزیه کردن
volumetric analysis
تجزیه حجمی
inspect
تجزیه کردن
elution analysis
تجزیه شویشی
elemental analysis
تجزیه عنصری
electron decay
تجزیه الکترون
electrolytic decomposition
تجزیه الکترولیت
look into
تجزیه کردن
scrutinize
تجزیه کردن
survey
تجزیه کردن
fractionating column
ستون تجزیه
check
تجزیه کردن
irresolvable
تجزیه ناپذیر
proximate analysis
تجزیه گروهی
qualitative analysis
تجزیه کیفی
qualitative analysis
تجزیه چونی
quantitative analysis
تجزیه کمی
analyse
[British]
تجزیه کردن
analyze
[American]
تجزیه کردن
dissect
[analyse]
تجزیه کردن
photodecomposition
تجزیه نوری
prescind
تجزیه کردن
physical analysis
تجزیه فیزیکی
market segmentation
تجزیه بازار
motion analysis
تجزیه حرکت
irrefrangible
غیرقابل تجزیه
ionization
تجزیه اتمها
inverse segregation
تجزیه وارونه
parse tree
درخت تجزیه
parser
تجزیه کننده
parting of metals
تجزیه فلزات
break down
<idiom>
تجزیه وتحلیل
research and analysis
تجزیه و تحلیل
resoluble
تجزیه شدنی
spectrum analysis
تجزیه طیف
spectrum analysis
تجزیه بیناب
image resolution
تجزیه تصویر
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
hydrolyze
تجزیه شدن
study
تجزیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com