Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (25 milliseconds)
English
Persian
slaughter
تخفیف زیاد دادن
slaughtered
تخفیف زیاد دادن
slaughters
تخفیف زیاد دادن
slash
تخفیف زیاد دادن
slashed
تخفیف زیاد دادن
slashes
تخفیف زیاد دادن
Search result with all words
slash
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
Other Matches
slashing
تخفیف زیاد
abates
تخفیف دادن
abating
تخفیف دادن
discounts
تخفیف دادن
discount
تخفیف دادن
commuted
تخفیف دادن
abated
تخفیف دادن
assuages
تخفیف دادن
assuaging
تخفیف دادن
assuaged
تخفیف دادن
abate
تخفیف دادن
assuage
تخفیف دادن
commuting
تخفیف دادن
derogate
تخفیف دادن
commutes
تخفیف دادن
remit
تخفیف دادن
give a reduction
تخفیف دادن
discounting
تخفیف دادن
commmute
تخفیف دادن
extenuate
تخفیف دادن
relieve
تخفیف دادن
remitting
تخفیف دادن
remits
تخفیف دادن
extenuatextent
تخفیف دادن
relieves
تخفیف دادن
remitted
تخفیف دادن
bate
تخفیف دادن
commute
تخفیف دادن
discounted
تخفیف دادن
relieving
تخفیف دادن
mitigates
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigate
تخفیف دادن تسکین دادن
berates
تخفیف درجه دادن
extenuate
تخفیف دادن کاستن از
berating
تخفیف درجه دادن
berated
تخفیف درجه دادن
berate
تخفیف درجه دادن
alighted
راحت کردن تخفیف دادن
alight
راحت کردن تخفیف دادن
alighting
راحت کردن تخفیف دادن
lowering
: پایین اوردن تخفیف دادن
alights
راحت کردن تخفیف دادن
lowered
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowers
: پایین اوردن تخفیف دادن
pull down
پایین اوردن تخفیف دادن
lower
: پایین اوردن تخفیف دادن
reducing
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reduce
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reduces
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
wiredraw
زیاد طول دادن
overrated
زیاد اهمیت دادن به
overrate
زیاد اهمیت دادن به
overcolour
زیاد اب وروغن دادن
overrates
زیاد اهمیت دادن به
overrating
زیاد اهمیت دادن به
over expose
زیاد روشنایی دادن
luxuriate
اب وتاب زیاد دادن
pump handle
زیاد تکان دادن
luxuriates
اب وتاب زیاد دادن
to put it on
زیاد لعابش دادن
overcolour
زیاد لعاب دادن
luxuriating
اب وتاب زیاد دادن
luxuriated
اب وتاب زیاد دادن
to space out
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
enlarging
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
overset
زینت دادن زیاد بار کردن
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
anneal
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
overbear
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
wipe out
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
enlarge
توسعه دادن زیاد بحث کردن
fuse
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
highs
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
religionize
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
slake
تخفیف
refraction
تخفیف
reductions
تخفیف
alleviation
تخفیف
concession
تخفیف
reduction
تخفیف
commission
تخفیف
commissioning
تخفیف
relaxation
تخفیف
assuagement
تخفیف
volume discount
تخفیف
discounts
تخفیف
slaked
تخفیف
attenuation
تخفیف
discounting
تخفیف
slakes
تخفیف
discounted
تخفیف
rebates
تخفیف
mitigation
تخفیف
clemency
تخفیف
rebate
تخفیف
allayment
تخفیف
abatement
تخفیف
commissions
تخفیف
discount
تخفیف
damping
تخفیف
quantity allowance
تخفیف کلی
quantity discount
میزان تخفیف
rebate
تخفیف کاهش
rebates
تخفیف کاهش
unmitigated
تخفیف نیافته
cut
تخفیف بریدگی
relax
تخفیف یافتن
relaxes
تخفیف یافتن
slashed
تخفیف زیاددادن
progressive rebate
تخفیف تصاعدی
allowances
تخفیف مقرری
allowance
تخفیف مقرری
alleviator
تخفیف دهنده
slashes
تخفیف زیاددادن
remission
گذشت تخفیف
abatable
قابل تخفیف
cuts
تخفیف بریدگی
slash
تخفیف زیاددادن
relaxing
تخفیف یافتن
quantity discount
تخفیف کلی
remissive
تخفیف دهنده
commutation
تخفیف جرم
commutation
تخفیف مجازات
cash discount
تخفیف نقدی
extenuatory
تخفیف امیز
commutation ticket
بلیط با تخفیف
trade discount
تخفیف تجاری
commutability
تخفیف پذیری
discount rate
نرخ تخفیف
extenuative
تخفیف دهنده
incommutable
تخفیف ناپذیر
discountable
تخفیف بردار
rate of discount
نرخ تخفیف
extenuating
تخفیف دهنده
discount rate
میزان تخفیف
incommutability
تخفیف ناپذیری
incommutably
یا تخفیف داد
relaxation of penultis
تخفیف جرایم
commutative
تخفیف دار
quantity discount
مقدار تخفیف
scant
تخفیف یافتن
bank discount
تخفیف بانکی
volume discont
تخفیف خریدعمده
mitigable
تخفیف دادنی
mitigation of punishment
تخفیف مجازات
money off offer
فروش با تخفیف
immitigable
تخفیف ناپذیر
loyalty discount
تخفیف وفاداری
volume discont
تخفیف مقداری
trade discount
تخفیف صنفی
loyalty rebate
تخفیف مشتریان دائم
loyalty discount
تخفیف مشتریان دائم
freight rebate
تخفیف هزینه حمل
he would not bade a biner
یک دینارهم تخفیف نمیدهد
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
immitigably
بطور تخفیف ناپذیر
slasher
تخفیف فاحش دهنده
unbated
تخفیف داده نشده
quantity rebate
تخفیف عمده فروشی
discount of goods
تخفیف روی کالا
subsidence
تخفیف درد وغیره
allowances
تخفیف وزن بار اسب
allowance
تخفیف وزن بار اسب
cynergy
پدیده تشدید یا تخفیف اثر
lessens
کمتر شدن تخفیف یافتن
synergy
پدیده تشدید یا تخفیف اثر
lessen
کمتر شدن تخفیف یافتن
mitigative
سبک سازنده تخفیف دهنده
shifting pedal
وسیله تخفیف وتضعیف چیزی
lessened
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening
کمتر شدن تخفیف یافتن
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
analgesia
بی حسی نسبت بدرد تخفیف درد
remittent
تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
loyalty rebate
تخفیف وفاداری به یک کالا یاشرکت خاص
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
paregoric
تخفیف دهنده درد تنتور مسکن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
cash discount
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com