Dictiornary-Farsi | تخمین تقاضا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
measurement of demand	تخمین تقاضا


Other Matches

estimably	بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
arc elasticity of demand	عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good	نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand	براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demands	تقاضا کردن تقاضا
demand	تقاضا کردن تقاضا
demanded	تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve	انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
assessments	تخمین
underestimate	تخمین کم
approximation	تخمین
underestimated	تخمین کم
underestimates	تخمین کم
underestimating	تخمین کم
assessment	تخمین
estimations	تخمین
approximations	تخمین
estimates	تخمین
estimated	تخمین
surmise	تخمین
surmised	تخمین
surmises	تخمین
surmising	تخمین
estimate	تخمین
estimating	تخمین
estimation	تخمین
guesstimated	تخمین زدن
guesstimates	تخمین زدن
guesstimating	تخمین زدن
guestimated	تخمین زدن
guestimates	تخمین زدن
guestimating	تخمین زدن
guesstimate	تخمین زدن
guesses	تخمین زدن
estimation	تخمین زدن
guessed	تخمین زدن
guess	تخمین فرض
guess	تخمین زدن
guessed	تخمین فرض
guesses	تخمین فرض
invaluable	غیرقابل تخمین
estimated	تخمین زدن
estimated	ارزیابی تخمین
estimated	تخمین تقویم
estimate	تخمین تقویم
estimate	ارزیابی تخمین
estimates	تخمین تقویم
estimating	تخمین زدن
estimating	ارزیابی تخمین
estimating	تخمین تقویم
estimates	تخمین زدن
estimates	ارزیابی تخمین
estimate	تخمین زدن
range sensing	تخمین مسافت
estimations	تخمین زدن
cost estimate	تخمین مخارج
parameter estimation	تخمین پارامترها
estimate of costs	تخمین مخارج
range determination	تخمین مسافت
estimator	تخمین کننده
estimator	تخمین زننده
rough guess <idiom>	تخمین تقریبی
point estimation	تخمین نقطهای
parametric estimate	تخمین تقریبی
overestimation	تخمین حدبالا
over estimation	تخمین بیش از حد
conjecturable	قابل تخمین
inestimable	تخمین ناپذیر
regression estimate	تخمین رگرسیون
give or take	تخمین تقریبی
estimable	تخمین پذیر
to take the gauge of	براوردکردن تخمین زدن
expected <adj.>	تخمین زده شده
estimating	براوردکردن تخمین زدن
anticipated <adj.>	تخمین زده شده
estimates	براوردکردن تخمین زدن
range finding	تخمین مسافت کردن
rater	نرخ بند تخمین زن
range spotting	تخمین مسافت کردن
unbiased estimate	تخمین بدون تورش
estimate [quote]	براورد [تخمین] [اقتصاد]
to quantify something [at]	تخمین زدن چیزی [به]
to estimate something [at]	تخمین زدن چیزی [به]
account	تخمین زدن دانستن
probable <adj.>	تخمین زده شده
incalculable	غیر قابل تخمین
presumable <adj.>	تخمین زده شده
constructive total loss	تخمین خسارت کل وارده
estimated <adj.>	تخمین زده شده
inappreciable	غیر قابل تخمین
estimate	براوردکردن تخمین زدن
conjecture	حدس و تخمین زدن
conjecture	تخمین حدس زدن
estimated	براوردکردن تخمین زدن
unbiased estimators	تخمین زنندههای بدون تورش
two stage least squares method	برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
incalculably	بطور غیر قابل تخمین
estimates	تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate	تخمین زدن ارزیابی کردن
estimated	تخمین زدن ارزیابی کردن
computes	حساب کردن تخمین زدن
appraise	تقویم کردن تخمین زدن
computed	حساب کردن تخمین زدن
appraising	تقویم کردن تخمین زدن
appraised	تقویم کردن تخمین زدن
estimating	تخمین زدن ارزیابی کردن
appraises	تقویم کردن تخمین زدن
compute	حساب کردن تخمین زدن
undervalues	کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue	کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing	کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
foreshow	از پیش نشان دادن تخمین زدن
range sensing	تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
rogation	تقاضا
solicitation	تقاضا
exigence	تقاضا
request	تقاضا
suit	تقاضا
requests	تقاضا
importance	تقاضا
suited	تقاضا
postulating	تقاضا
requested	تقاضا
postulated	تقاضا
postulate	تقاضا
postulates	تقاضا
prayers	تقاضا
prayer	تقاضا
suits	تقاضا
demands	تقاضا
requisition	تقاضا
requisitions	تقاضا
requisitioned	تقاضا
demanded	تقاضا
demand	تقاضا
requesting	تقاضا
requisitioning	تقاضا
demand pattern	الگوی تقاضا
demand factors	عوامل تقاضا
demand schedule	جدول تقاضا
sued	تقاضا کردن
demand shift	جابجائی تقاضا
law of demand	قانون تقاضا
request	تقاضا خواسته
application	فرم تقاضا
applications	فرم تقاضا
demand function	تابع تقاضا
demand management	مدیریت تقاضا
income elasticity of demand	درامدی تقاضا
demand shift	انتقال تقاضا
suing	تقاضا کردن
demand shift	تغییر تقاضا
on demand	بنا به تقاضا
quantity of demand	مقدار تقاضا
excess demand	فزونی تقاضا
demand	تقاضا کردن
peak demand	بیشترین تقاضا
elasticity of demand	کشش تقاضا
peak demand	حداکثر تقاضا
sues	تقاضا کردن
demandant	تقاضا کننده
demandable	قابل تقاضا
supply and demand	عرضه و تقاضا
demand surface	میزان تقاضا
demand surface	سطح تقاضا
demand side	طرف تقاضا
demand side	ستون تقاضا
requested	تقاضا خواسته
requisition	چیزمورد تقاضا
requisitioning	چیزمورد تقاضا
requisitioning	تقاضا کردن
information on demand	اطلاعات با تقاضا
requisitions	چیزمورد تقاضا
demands	تقاضا کردن
requisitions	تقاضا کردن
requisition	تقاضا کردن
plea	تقاضا استدعا
claimed <adj.> <past-p.>	تقاضا شده
offer and demand	عرضه و تقاضا
requisitioned	چیزمورد تقاضا
requisitioned	تقاضا کردن
pleas	تقاضا استدعا
requirement	تقاضا احتیاج
demanded	تقاضا کردن
change in demand	تغییر تقاضا
requesting	تقاضا خواسته
sue	تقاضا کردن
demand curve	منحنی تقاضا
demand elasticity	کشش تقاضا
within three days of demand	در طی سه روز پس از تقاضا
requests	تقاضا خواسته
asked <adj.> <past-p.>	تقاضا شده
adjure	تقاضا کردن
demanded <adj.> <past-p.>	تقاضا شده
applier	تقاضا کننده
demand factor	ضریب تقاضا
weighted least square method	روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
overrating	بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate	بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated	بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن