Dictiornary-Farsi | تعقیبو گریز با اتومبیل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل


Other Matches

slingshots	مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot	مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-car	اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod	اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock car	اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars	اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
windscreen	پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreens	پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles	اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile	اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
loop hole	گریز
subterfuges	گریز
loop	گریز
subterfuge	گریز
evasion	گریز
escapes	گریز
metabasis	گریز
evasions	گریز
escaping	گریز
fly-by-night	شب گریز
get away	گریز
ineluctable	نا گریز
elusion	گریز
leakages	گریز
desertion	گریز
escape	گریز
scamper	گریز
escaped	گریز
digression	گریز
misogynist	زن گریز
escapement	گریز
allusions	گریز
allusion	گریز
abscondence	گریز
leakage	گریز
scuttling	گریز
elopement	گریز
scuttled	گریز
scuttles	گریز
scuttle	گریز
lubricious	گریز پا
jink	گریز
flight	گریز
leg bail	گریز
elopements	گریز
aposteophe	گریز
chevy	گریز
misogynists	زن گریز
truancy	گریز
side step	گریز
scampers	گریز
scampering	گریز
scampered	گریز
evade	گریز از دشمن
escape character	کاراکتر گریز
escapist	گریز گرایانه
drives	گریز پا به توپ
escapist	گریز گرای
loup	گریز خیززدن
evaded	گریز از دشمن
escapists	گریز گرای
escape clause	شرط گریز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
loophole	راه گریز
escape charaoter	دخشه گریز
evading	گریز از دشمن
evades	گریز از دشمن
drive	گریز پا به توپ
escapists	گریز گرایانه
escape code	رمز گریز
velocity of escape	سرعت گریز
fugue reaction	واکنش گریز
glycophyte	نمک گریز
loopholes	راه گریز
guys	فرار گریز
prison breaker	زندان گریز
ineludible	گریز ناپذیر
evasions	گریز زنی
guy	فرار گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape velocity	سرعت گریز
evasible	گریز زدنی
escaping	گریز فرار
to run off	گریز زدن
to put by	گریز زدن
to give leg	گریز زدن
evasion	گریز زنی
Luddite	پیشرفت گریز
corticofugal	قشر گریز
centrifuges	مرکز گریز
unsocial	مردم گریز
misanthrope	مردم گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthropes	مردم گریز
misanthropes	انسان گریز
hit and run	جنگ و گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
centrifuge	مرکز گریز
apostrophize	گریز زدن
inescapable	گریز نا پذیر
escapes	گریز فرار
dodging	گریز زدن
loss	گریز سقوط
dodges	گریز زدن
contrifuge	گریز از مرکز
dodged	گریز زدن
dodge	گریز زدن
running fight	جنگ و گریز
escaped	گریز فرار
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	گریز از مرکزی
unsociable	مردم گریز
flight	عزیمت گریز
getaways	گریز فرار
getaway	گریز فرار
escape	گریز فرار
eludible	قابل گریز
dodage	گریز با توپ
Luddites	پیشرفت گریز
esc	کاراکتر گریز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
stand off	سرد گریز کردن
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
stand-off	سرد گریز کردن
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
stand-offs	سرد گریز کردن
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
song and dance	توضیح گریز آمیز
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
data link escape	گریز اتصال دادهای
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
escape	جان بدربردن گریز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
escapes	جان بدربردن گریز
escaped	جان بدربردن گریز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
glycophyte	گیاه نمک گریز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
escaping	جان بدربردن گریز
leeway	عقب افتادگی راه گریز
trompement	گریز شمشیرباز از ضربه حریف
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
deropement	مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
centrifugal starting switch	سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
to chicken out of something	گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
submarine	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
cutbacks	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutback	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
moonlight fliting	گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
standstill	در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
horseless carriage	اتومبیل
autocar	اتومبیل
cars	اتومبیل
automobile	اتومبیل
sqark plug	در اتومبیل
pony car	اتومبیل دو در
car jack	جک اتومبیل
motor coach jack	جک اتومبیل
car	اتومبیل
automobiles	اتومبیل
jack	جک اتومبیل
jacks	جک اتومبیل
speedway	اتومبیل رو
hobby car	اتومبیل دو در
formula car	اتومبیل مسابقه
dead load	شاسی اتومبیل
jitney	اتومبیل کرایهای
carbody	اطاق اتومبیل
berm	داشبورد اتومبیل
belt molding	زه روکوب اتومبیل
car owner	مالک اتومبیل