English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
suspend تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspending تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspends تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
Other Matches
fringe benefits مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
suspension تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
disperse [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
chevrons پایه درجه نظامی
stripe درجه نظامی پاگون
chevron پایه درجه نظامی
stripes درجه نظامی پاگون
chevron درجه نظامی روی بازو
insignia درجه یا علامت صنفی نظامی
chevrons درجه نظامی روی بازو
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
fringe benefit مزایای شغلی
welfare benefits مزایای رفاهی
advantages accruning from مزایای حاصله
authorized allowance مزایا مزایای قانونی
underprivileged محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
benefits payable to surviving dependents مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
royalty حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
university extension تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
suspension تعلیق
interruption تعلیق
deep freezes تعلیق
deep freeze تعلیق
interruptions تعلیق
abeyance تعلیق
suspense تعلیق
hangs تعلیق
hang تعلیق
suspensions تعلیق
pendency تعلیق
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
stay of proceedings تعلیق دادرسی
abeyance or adeyancy تعلیق تعویق
precipitant تعلیق شدنی
colloidal suspension تعلیق کلوییدی
spring suspension تعلیق فنری
hanging prevention ممانعت از تعلیق
engine mounting تعلیق موتور
precipitable تعلیق پذیر
reduction to absurdity تعلیق به محال
four point suspension تعلیق چهارنقطهای
reprieval تعلیق مجازات
lay off تعلیق کارگر
cardanic suspension تعلیق کاردان
probation تعلیق مجازات
suspense درحال تعلیق
suspension of punishment تعلیق مجازات
suspensive درحال تعلیق
suspension ایست تعلیق
suspensions ایست تعلیق
remainder حالت تعلیق
suspensive تعلیق معلق
to be on probation در دوره تعلیق مجازات
reprieves تعلیق اجرای مجازات
suspensor موجب تعلیق نگاهدارنده
to be in suspension در حالت تعلیق بودن
reprieving تعلیق اجرای مجازات
reprieved تعلیق اجرای مجازات
reprieve تعلیق اجرای مجازات
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
on probation به شرط تعلیق مجازات
emulsified بحالت تعلیق دراوردن
emulsifying بحالت تعلیق دراوردن
hanging اویزان درحال تعلیق
emulsify بحالت تعلیق دراوردن
emulsifies بحالت تعلیق دراوردن
hoisting دستگاه تعلیق جرثقیل
front wheel suspension تعلیق چرخهای جلو
reductio ad absurdum تعلیق بامر محال
on probation در دوره تعلیق مجازات
privation محروم سازی تعلیق مقام
front axle suspension اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspends معلق کردن تعلیق دادن
to be on probation در دوره تعلیق مجازات بودن
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
torsion bar بار پیچشی اهرم تعلیق
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
suspending معلق کردن تعلیق دادن
stultification تعلیق بمحال احمق ساختن
suspend معلق کردن تعلیق دادن
privations محروم سازی تعلیق مقام
buggie بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
to give a suspended sentence [British E] حکم دوره تعلیق مجازات دادن
aerosol تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
suspension strap نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
warlike نظامی
mil نظامی
martin نظامی
fort دژ نظامی
soldiers نظامی
soldier نظامی
serviced نظامی
martial نظامی
military نظامی
service نظامی
the military profession کار نظامی
strongholds قلعه نظامی
saluted احترام نظامی
ceremonies مراسم نظامی
spirit de corps غرور نظامی
articles of war قانون نظامی
truck vehicle خودرو نظامی
defensive architecture معماری نظامی
field colours پرچم نظامی
martial law حکومت نظامی
stronghold قلعه نظامی
militias نیروی نظامی
the sabre نیروی نظامی
salute احترام نظامی
garrison state ایالت نظامی
militia نیروی نظامی
tunc پیراهن نظامی
soldiers نظامی شدن
soldiers فرد نظامی
salutes احترام نظامی
prisidio قلعه نظامی
standing orders امریه نظامی
soldier نظامی شدن
standing order امریه نظامی
khaki لباس نظامی
guest house مهمانسرای نظامی
strategic map نقشه نظامی
provost marshal قاضی نظامی
general outpatient clinic درمانگاه نظامی
soldier فرد نظامی
soldiery نیروی نظامی
attache وابسته نظامی
civilians غیر نظامی
camps اردوگاه نظامی
campound کمپ نظامی
camped اردوگاه نظامی
camp اردوگاه نظامی
saluting احترام نظامی
court martiall دادگاه نظامی
civil غیر نظامی
Military operations. عملیات نظامی
ceremony مراسم نظامی
council ofwar شورای نظامی
council of war شورای نظامی
counter military ضد عملیات نظامی
by military force با نیروی نظامی
court martial دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
word of command فرمان نظامی
dressing parade مشق نظامی
militarists نظامی گرا
the sabre حکومت نظامی
guest houses مهمانسرای نظامی
military service خدمت نظامی
army staff ستاد نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com