Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (11 milliseconds)
English	Persian
abounded	تعیین حدودکردن
abounding	تعیین حدودکردن
abounds	تعیین حدودکردن
demark	تعیین حدودکردن
Search result with all words
demarkation	تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
Other Matches
delimitate	تحدید حدودکردن
authentication	تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulting	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry	تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee	کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing	تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating	تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix	کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
designation	تعیین
designations	تعیین
determination	تعیین
fixations	تعیین
formulation	تعیین
specification	تعیین
fixation	تعیین
appointments	تعیین
assignment of space	تعیین جا
appointment	تعیین
emplacement	تعیین جا
signification	تعیین افهار
sex determination	تعیین جنسیت
enumeration	تعیین شماره
completely specified	با تعیین کامل
foreordainment	تعیین از پیش
frequency assignment	تعیین فرکانس
coefficient of determination	ضریب تعیین
determining	تعیین کردن
frequency allocation	تعیین فرکانس
frequency determination	تعیین فرکانس
determines	تعیین کردن
frequency designation	تعیین فرکانس
routes	تعیین خط مسیر
watermark	تعیین میزان مد اب
determine	تعیین کردن
watermarks	تعیین میزان مد اب
emplacement	تعیین محل
avows	شرط تعیین
identification	تعیین هویت
demarcation	تعیین حدود
determination coefficient	ضریب تعیین
determinative	تعیین کننده
delimitation	تعیین حدود
determinant	تعیین کننده
determinants	تعیین کننده
slate	تعیین کردن
slated	تعیین کردن
slates	تعیین کردن
damage assessment	تعیین خسارات
avow	شرط تعیین
avowing	شرط تعیین
tell off	تعیین کردن
budget determinant	تعیین بودجه
income determination	تعیین درامد
appointe	تعیین کردن
appraisal	تعیین قیمت
appraisals	تعیین قیمت
quantification	تعیین خاصیت
price determination	تعیین قیمت
predesignation	تعیین قبلی
placement	تعیین شغل
placements	تعیین شغل
crucial	تعیین کننده
moisture determination	تعیین رطوبت
fix	تعیین کردن
fixes	تعیین کردن
determinable	قابل تعیین
earmarked	تعیین شده
admensuration	تعیین اندازه
admeasurement	تعیین اندازه
crucially	تعیین کننده
range determination	تعیین مسافت
ascertian	تعیین کردن
redirection	تعیین جهت
indentification	تعیین هویت
blood group	تعیین کردن
job placement	تعیین شغل
blood groups	تعیین کردن
nominative	تعیین شده
blood type	تعیین کردن
blood types	تعیین کردن
assignment of tasks	تعیین وفایف
route	تعیین خط مسیر
assignment	تعیین تعدادسهمیه
assignments	تعیین تعدادسهمیه
specified	تعیین شده
redirection	تعیین مسیر
assignability	قابل تعیین
fix on	تعیین کردن
formulation	تعیین کردن
indicating	تعیین کننده
titration	تعیین عیار
orientation	تعیین موقعیت
identify	تعیین کردن
identifying	تعیین کردن
orientation	تعیین جهت
locations	تعیین محل جا
location	تعیین محل جا
nominations	تعیین نامزدی
appropriated <adj.> <past-p.>	تعیین شده
provided <adj.> <past-p.>	تعیین شده
identifies	تعیین کردن
identified	تعیین کردن
specifying	تعیین کردن
assignation	تعیین وقت
assignations	تعیین وقت
specify	تعیین کردن
specifies	تعیین کردن
nomination	تعیین نامزدی
appoint	تعیین کردن
wage determination	تعیین دستمزد
typification	تعیین نمونه
assessments	تعیین مالیات
assessment	تعیین مالیات
appoints	تعیین کردن
unitization	تعیین واحد
valorization	تعیین ارزش
laid on <past-p.>	تعیین شده
indeterminable	تعیین ناپذیر
bound	تعیین کردن
mix design	تعیین نسبتهای اختلاط
delimit	تعیین کردن حدود
determinate	تعیین شده محدود
quantifiable	قابل سنجش یا تعیین
nominee	منصوب تعیین شده
designable	قابل طرح یا تعیین
nominees	منصوب تعیین شده
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
admeasure	تعیین حصه کردن
delimited	تعیین کردن حدود
fixes	تعیین کردن قراردادن
preassigned	قبلا تعیین شده
placement tests	ازمونهای تعیین شغل
pin point	تعیین دقیق نقاط
pin point	تعیین محل کردن
designatory	وابسته به تخصیص و تعیین
permutation table	جدول تعیین رمز
optometry	تعیین میزان دیدچشم
oddsmaker	تعیین کننده امتیاز
delimits	تعیین کردن حدود
national income determination	تعیین درامد ملی
molecular weight determination	تعیین وزن مولکولی
fix	تعیین کردن قراردادن
delimiting	تعیین کردن حدود
predesignate	قبلا تعیین شده
determining tendency	گرایش تعیین کننده
state-	تعیین کردن حال
cryoscopy	تعیین نقطه انجماد
location theory	نظریه تعیین مکان
crucial experiment	ازمایش تعیین کننده
dream determinant	تعیین کننده رویا
electroscope	تعیین کننده برق
identification problem	مسئله تعیین هویت
form determinant	تعیین کننده شکل
stated	تعیین کردن حال
states	تعیین کردن حال
prifixal	قبلا تعیین کردن
fault localization	تعیین محل خطا
stating	تعیین کردن حال
flight clearance	تعیین امنیت پرواز
authentication system	سیستم تعیین معرف
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
state	تعیین کردن حال
administered price	قیمت تعیین شده
leader's rule	تعیین مسافت امن
location of industry	تعیین مکان صنعت
genealogize	تعیین نسب کردن
limitation clause	ماده تعیین حدود
alidade	الیداددستگاه تعیین سمت
limitation clause	عبارت تعیین حدود
animadvert	تعیین تقصیر ومجازات
apportionment	تعیین سهم و حصه
assignable	قابل تعیین و تخصیص
clearance	تعیین صلاحیت کردن
dateable	قابل تعیین تاریخ
datable	قابل تعیین تاریخ
coefficient of determination	ضریب تعیین کننده
posting	تعیین محل ماموریت
postings	تعیین محل ماموریت
spot elevation	ارتفاع تعیین شده
identified	تعیین هویت کردن
determinants	عامل تعیین کننده
routing	تعیین مسیرعبور عزیمت
rorschach determinant	تعیین کننده رورشاخ
rezone	از نومحدوده تعیین کردن
abound	تعیین حدود کردن
redirection operator	عملگر تعیین جهت
assess	تعیین کردن بستن
quantified	کمیت را تعیین کردن
quantifies	کمیت را تعیین کردن
quantify	کمیت را تعیین کردن
identifies	تعیین هویت کردن
identify	تعیین هویت کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com