Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
permanent magnet centering
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet focusing
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
Other Matches
electron beam focusing
تمرکز دهی اشعه الکترونی
radiograms
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
roentgenoscopy
معاینه بوسیله اشعه مجهول
roentgenoscope
دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
roentgenize
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
roentgenography
عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
ultraviolet
ایجاد شده بوسیله اشعه ماورا بنفش یافرابنفش
laser
اشعه لاسر انرژی لیزری سیستم تقویب نور بوسیله تشعشعات تحریک شده
lasers
اشعه لاسر انرژی لیزری سیستم تقویب نور بوسیله تشعشعات تحریک شده
concentrate
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrating
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrations
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
pincushion magnets
مغناطیسهای تصحیح بالشتک
guns
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
gun
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
deflection
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflections
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
non interlaced
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
radiolucency
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
stables
پایدار
unflinching
پایدار
abiding
پایدار
persistent
پایدار
livelong
پایدار
impermanent
نا پایدار
written in water
نا پایدار
constants
پایدار
stanch
پایدار
durable
پایدار
changeless
پایدار
permanent
پایدار
constant
پایدار
never failing
پایدار
resistant
پایدار
perdurable
پایدار
indissoluble
پایدار
stable
پایدار
inexhaustible
پایدار
steady state growth
رشد پایدار
continuous fire
اتش پایدار
continous operation
عملکرد پایدار
stable nucleus
هسته پایدار
magnets
مغناطیس پایدار
stable isotope
ایزوتوپ پایدار
stable equilibrium
تعادل پایدار
steady state
وضعیت پایدار
steady growth
رشد پایدار
magnet
مغناطیس پایدار
stable oscillation
نوسان پایدار
stable airfoil
ایرفویل پایدار
stabilisers
پایدار ساز
stabilisers
پایدار کننده
inconstantly
بطور نا پایدار
stabilizer
پایدار ساز
stabilizer
پایدار کننده
metastable
شبه پایدار
metastable
نیم پایدار
undying
پایدار فناناپذیر
p.m.
مغناطیس پایدار
perdurably
بطور پایدار
permanent flow
بده پایدار
permanent magnet
مغناطیس پایدار
dielectric strength
پایدار دی الکتریکی
indissolubly
بطور پایدار
proof weather
هوا پایدار
continuous wave
موج پایدار
stable air
هوای پایدار
fixed material
مواد پایدار
coarse mine
مین پایدار
c.w.
موج پایدار
fasted
پایدار باوفا
unfailing
کم نیامدنی پایدار
baldaquin
سایبان پایدار
baldacchino
سایبان پایدار
baldachino
سایبان پایدار
baldachin
سایبان پایدار
fastest
پایدار باوفا
fasts
پایدار باوفا
stable
پایدار پابرجا
stables
پایدار پابرجا
air resistant
پایدار در هوا
undamped oscillation
موج پایدار
sustained illumination
روشنایی پایدار
fast
پایدار باوفا
sustainable energy
انرژی پایدار
permanent
پایدار ماندنی
undamped wave
موج پایدار
future-oriented
<adj.>
پایدار
[نسبت به آینده]
frequency stabilization
پایدار نمودن فرکانس
quasi stable elementry particle
ذره شبه پایدار
quasi stable elementry particle
ذزه نیم پایدار
for good
<idiom>
برای همیشه ،پایدار
hard goods
اجسام پایدار ومقاوم
diergolic
خرج مایع پایدار
sustainable
<adj.>
پایدار
[نسبت به آینده]
metasable equilibrium
تعادل شبه پایدار
metastable state
تراز نیم پایدار
metastable solution
محلول شبه پایدار
metastable phase
فاز شبه پایدار
metastable state
حالت نیم پایدار
self sustaining growth
رشد خود پایدار
semistable elementry particle
ذره نیم پایدار
sustained fire
اتش پایدار یادائمی
semistable elementry particle
ذره شبه پایدار
binary switch
سویچی با دو وضعیت پایدار
concentrations
تمرکز
centralization
تمرکز
centralisation
تمرکز
focusing
تمرکز
centering
تمرکز
concentration
تمرکز
yeep joung
تمرکز
equilibrium
وضع ثابت و پایدار ترازمندی
steady state equilibrium
تعادل در وضعیت رشد پایدار
dowel bar
میله پایدار کننده بتن
permanent magnet dynamic
بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
continuous illumination
روشنایی پایدار منطقه رزم
cathexis
تمرکز روانی
automatic focusing
تمرکز خودکار
cost center
تمرکز هزینه
center
تمرکز یافتن
concentration of fire
تمرکز اتش
center spuare
زاویه تمرکز
centering tool
ابزار تمرکز
focalization
تمرکز در کانون
focusing coil
پیچک تمرکز
focusing control
تنظیم تمرکز
electron focusing
تمرکز الکترون
crossover
تمرکز نخستین
electrostatic focusing
تمرکز الکتروستاتیکی
decentralization
عدم تمرکز
electromagnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
retains
تمرکز دادن
retained
تمرکز دادن
retain
تمرکز دادن
concentative
تمرکز دهنده
retaining
تمرکز دادن
degree of centralization
درجه تمرکز
concentration ratio
نرخ تمرکز
concentration ratio
نسبت تمرکز
data concentration
تمرکز داده
magnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
focusing magnet
مغناطیس تمرکز ده
concentration
تمرکز عده ها
concentrating
تمرکز دادن
totalitarianism
تمرکز گرایی
post deflection focusing
تمرکز پس از انحراف
period of concentration
زمان تمرکز
centralist
طرفدار تمرکز
centralists
طرفدار تمرکز
centers
تمرکز یافتن
concentrating
تمرکز کردن
visual focusing
تمرکز دیداری
concentrates
تمرکز دادن
concentrations
تمرکز عده ها
stress concentration
تمرکز تنش
concentrate
تمرکز کردن
concentrate
تمرکز دادن
concentrates
تمرکز کردن
centre
تمرکز یافتن
centred
تمرکز یافتن
centered
تمرکز یافتن
horizontal integration
تمرکز افقی
line concentrator
تمرکز کننده خط
ionic focusing
تمرکز با گاز
gas focusing
تمرکز با گاز
unfaling
تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
decentralizing
عدم تمرکز دادن
decentralizes
عدم تمرکز دادن
decentralize
عدم تمرکز دادن
decentralising
عدم تمرکز دادن
decentralises
عدم تمرکز دادن
mass
تمرکز قوای جنگی
masses
تمرکز قوای جنگی
massing
تمرکز قوای جنگی
concentration area
منطقه تمرکز اتش
concentrate
تمرکز دادن تغلیظ
concentrates
تمرکز دادن تغلیظ
centralized design
طراحی تمرکز یافته
decentralised
عدم تمرکز دادن
self focus
تنظیم تمرکز خودکار
concentrating
تمرکز دادن تغلیظ
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
bourrelet
ورم تمرکز گلوله
massing of fire
تمرکز دادن اتشها
centralises
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralize
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralism
سیستم تمرکز در اداره مملکت
centralised
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizing
تمرکز دادن تمرکزی کردن
concenter
تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralizes
تمرکز دادن تمرکزی کردن
authoritarianism
فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
cathectic
وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
pool
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com