English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English Persian
halitosis تنفس بدبو
Other Matches
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
funky بدبو
gamy بدبو
reeky بدبو
reechy بدبو
virose بدبو
frouzy بدبو
odoriferous بدبو
odorous بدبو
smelly بدبو
noisome بدبو
fetid بدبو
frowsy بدبو
frowzy بدبو
fuggy بدبو
mephitic بدبو
stinking بدبو
unsavory بدبو
stinkbug حشره بدبو
stinkpot بمب بدبو
stinkpot غذای بدبو
fug بدبو کردن
dog dennel یکجوربابونه بدبو
stinkard جانور بدبو
kakidrosis خوی بدبو
mofette بخار بدبو
mayweed یکجور بابونه بدبو
entracte تنفس
suction تنفس
aspirations تنفس
admissions تنفس
intermission تنفس
aspiration تنفس
coffee break تنفس
coffee breaks تنفس
intermissions تنفس
admission تنفس
breathing تنفس
respiration تنفس
inspirable قابل تنفس
gas absorption تنفس گاز
hypernoea تنفس سریع
inbreathe تنفس کردن
induction stroke مرحله تنفس
spirometry تنفس سنجی
spirometer تنفس سنج
spiracle سوراخ تنفس
respirable قابل تنفس
tambour تنفس نگار
polypnea تنفس سریع
intake stroke مرحله تنفس
eupnoea تنفس طبیعی
eupnoea تنفس عادی
snorkels لوله تنفس
recess تنفس کردن
respiring تنفس کردن
respires تنفس کردن
inhale تنفس کردن
respired تنفس کردن
inhaled تنفس کردن
respire تنفس کردن
inhales تنفس کردن
inhaling تنفس کردن
snorkel لوله تنفس
artificial respiration تنفس مصنوعی
intakes مکیدن تنفس
intake مکیدن تنفس
breating apparatus دستگاه تنفس
recesses تنفس کردن
winds قدرت تنفس کامل
scuba وسیله تنفس در زیر اب
wind قدرت تنفس کامل
intake مجرای مکش یا تنفس
spirograph دستگاه تنفس نگار
spirometer دستگاه تنفس سنج
intermission نوبهای تنفس دار
gill دستگاه تنفس ماهی
intakes مجرای مکش یا تنفس
recessional وابسته بموقع تنفس
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
recess تعطیل موقتی تنفس
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
naturally aspirated engine موتور خود تنفس
recesses تعطیل موقتی تنفس
irrespirable غیر قابل تنفس
intermissions نوبهای تنفس دار
snorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
second wind بازیابی وضع عادی تنفس
snorkels لوله مخصوص تنفس در زیر اب
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
artificial respiration تنفس مصنوعی resuscitation : syn
pneusis دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
schnorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
schnorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
snorkels با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
break ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
funk رم کردن بدبو کردن
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com