Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
continuous distributions
توزیع پیوسته
Other Matches
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
away
پیوسته بطور پیوسته
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
distributions
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
alway
پیوسته
affined
پیوسته
on and on
پیوسته
non-stop
پیوسته
on end
پیوسته
coadunate
پیوسته
concomitant
پیوسته
continual
پیوسته
cursive
پیوسته
continous
پیوسته
unremittingly
پیوسته
conjoint
پیوسته
legato
پیوسته
coalescent
پیوسته
proximate
پیوسته
attached
پیوسته
ceaseless
پیوسته
everywhen
پیوسته
allied
پیوسته
contiguous
پیوسته
incessant
پیوسته
continued
پیوسته
married
پیوسته
uninterrupted
پیوسته
ceaselessly
پیوسته
syndetic
پیوسته
perpetually
پیوسته
cohesive
به هم پیوسته
round-the-clock
پیوسته
eternal
پیوسته
incessantly
پیوسته
annexed
پیوسته
never ceasing
پیوسته
in connexion with
پیوسته به
bursts
پیوسته
burst
پیوسته
for evermore
پیوسته
for ever and aday
پیوسته
continuous
پیوسته
d. in
پیوسته
sympetalous
پیوسته گلبرگ
haunts
پیوسته امدن به
sustained yield
بازده پیوسته
haunt
پیوسته امدن به
symphsis
عضو پیوسته
gamosepalous
پیوسته کاسبرگ
thereunto
بضمیمیه ان پیوسته به ان
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
whittle
پیوسته کم کردن
collective
بهم پیوسته
end to end
سرهم پیوسته
ex post
بوقوع پیوسته
flow chip
براده پیوسته
to whittle at
پیوسته بریدن
peal
صدای پیوسته
pealed
صدای پیوسته
full time
پیوسته کار
gamopetalous
پیوسته گلبرگ
peals
صدای پیوسته
adjoin
پیوسته بودن
adjoined
پیوسته بودن
pealing
صدای پیوسته
incessant drinking
پیوسته گساری
linked list
لیست پیوسته
continuous processing
پردازش پیوسته
continuous process
فرایند پیوسته
continuous phase
فاز پیوسته
conjunct
بهم پیوسته
connecting arrangement
ترتیب پیوسته
continuous paper
کاغذ پیوسته
continuate
پیوسته بهم
continuous function
تابع پیوسته
insobriety
شرب پیوسته
continuous forms
ورقههای پیوسته
continuous data
دادههای پیوسته
continuous duty
کار پیوسته
continuous error
خطای پیوسته
burster
فرم پیوسته
burst mode
حالت پیوسته
indiscrete
بهم پیوسته
inseparate
بهم پیوسته
continuous variable
متغیر پیوسته
continuous traffic line
خط پیوسته امد و شد
accrete
بهم پیوسته
continuous tone
ته رنگ پیوسته
continuous tone
اهنگ پیوسته
permanent water level
تراز پیوسته اب
continuous spectrum
طیف پیوسته
nid nod
پیوسته جنباندن
gamophyllous
پیوسته برگ
nid nod
پیوسته جنبیدن
continuous scrolling
حرکت پیوسته
continuous form
ورقه پیوسته
compacts
بهم پیوسته
connected measures
اقدامت پیوسته
vicinal
در همسایگی پیوسته
without intermission
پیوسته لاینقطع
collateral measures
اقدامت پیوسته
without rest
پیوسته لاینقطع
aggregates
بهم پیوسته
aggregate
بهم پیوسته
against
پیوسته مجاور
diligency
کوشش پیوسته
compact
بهم پیوسته
diligence
کوشش پیوسته
compacted
بهم پیوسته
accretion
رشد پیوسته
compacting
بهم پیوسته
adjoins
پیوسته بودن
contiguous
همجوار پیوسته
forever
جاویدان پیوسته
continuous function
تابع پیوسته
[ریاضی]
continuous flow analyser
تجزیه گر جریان پیوسته
steadying
پیوسته ویکنواخت کردن
steady
پیوسته ویکنواخت کردن
steadily
بطور پیوسته و یکنواخت
so let us always be kind
پیوسته مهربان باشیم
statement with debate
بیانیه با بحث پیوسته
steadiest
پیوسته ویکنواخت کردن
continuous rating
کار پیوسته اسمی
steadied
پیوسته ویکنواخت کردن
gamopetalous
دارای گلبرگ پیوسته
indiscretely
بطور بهم پیوسته
continuous extraction apparatus
دستگاه استخراج پیوسته
always
پیوسته همه وقت
continuing appropriation
تامین اعتبار پیوسته
he kept on speaking
پیوسته سخن میگفت
continuous forms
فرم های پیوسته
continuous grading
دانه بندی پیوسته
continuous levelling
تراز یابی پیوسته
continuous packing column
ستون پر شده پیوسته
gamosepalous
دارای کاسبرگ پیوسته
gamophyllous
دارای برگ پیوسته
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
direct connected
ماشینهای بهم پیوسته
continuous background radiation
تابش زمینهای پیوسته
to run on
بهم پیوسته بودن
to chop and change
پیوسته تغییررای دادن
to hang together
باهم پیوسته یامتحدبودن
to peg a way at some work
پیوسته درسرچیزی کارکردن
to breed in and in
پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
zigzagging
خطوط جناغی پیوسته
steadies
پیوسته ویکنواخت کردن
zigzag
خطوط جناغی پیوسته
zigzagged
خطوط جناغی پیوسته
tractor feed
تغذیه کاغذ پیوسته
to keep on
پیوسته نگاه داشتن
uniterrupted
پیوسته غیرمقطوع دایم
zigzags
خطوط جناغی پیوسته
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
correlative
بهم پیوسته جفت نظیر
terraces
ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace
ردیف خانههای بهم پیوسته
without interruption
پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
full time
پیوسته کاری تمام وقت
to keep the track of something
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
companionate
بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to move a bout
پیوسته جای خود را تغییردادن
linked pie/column graph
نمودار گرد و ستونی پیوسته
true or sternal ribs
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
croft
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
panoramically
بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
feeding storm
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
crofts
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
to harp on one string
پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
close grained
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield
کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
distribution
توزیع
dissemination
توزیع
allotment
توزیع
distributions
توزیع
marketing
توزیع
issue
توزیع
dispensation
توزیع
dispensations
توزیع
t distribution
توزیع تی
repartition
توزیع
issues
توزیع
allotments
توزیع
issued
توزیع
dial
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
dialed
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
cyclic item
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
enroute personnel
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
distributively
بشکل توزیع
distribution system
شبکه توزیع
exponential distribution
توزیع نمایی
distribution time
زمان توزیع
distribution system
سیستم توزیع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com