English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
macroptic hallucination توهم درشت بینی
Other Matches
zoopsia توهم حیوان بینی
megalopsia درشت بینی
megalopsis درشت بینی
macropsia درشت بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
close up view نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
psychedelic توهم زا
hallucinations توهم
misgivings توهم
hallucination توهم
misgiving توهم
auditory hallucination توهم شنیداری
acousma توهم شنیداری
olfactory hallucination توهم بویایی
acouasm توهم شنیداری
haptic hallucination توهم بساوشی
money illusion توهم پولی
hypnopompic hallucination توهم پس خواب
hallucinosis توهم زدگی
acoasm توهم شنیداری
kinesthetic hallucination توهم جنبشی
hallucinogenic drugs داروهای توهم زا
gustatory hallucination توهم چشایی
lilliputian hallucination توهم خردبینی
apparition توهم دیداری
apparitions توهم دیداری
pseudohallucination توهم کاذب
chromatism توهم رنگ
photoma توهم دیداری
somatic hallucination توهم تنی
tactile hallucination توهم بساوشی
microptic hallucination توهم خردبینی
photism توهم نوری
parageusia توهم چشایی
affective hallucination توهم هیجانی
disenchantment رفع توهم
paracusis imaginaria توهم شنیداری
psychedelic داروی توهم زا
visual hallucination توهم دیداری
fantasticality دمدمی مزاجی توهم
hypnagogic hallucination توهم پیش خواب
formication توهم لمس حشره
psychedelic وابسته به داروهای توهم زا
acute hallucinosis توهم زدگی حاد
tu quoque توهم بیا بمیدان
fantastically بطور فانتزی توهم
alcoholic hallucinosis توهم زدگی الکلی
psychedelic وابسته به توهم زایی
septum حفرههای بینی پره بینی
invagination توهم گیرکردگی توی خود برگشتگی
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
LSD لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
coarser درشت
majuscular درشت
crass درشت
magnifier درشت کن
grained درشت
of a coarse fibre نخ درشت
macrosomatic درشت تن
macro درشت
coarse درشت
coarsest درشت
macro generator درشت زا
jumbo درشت
harshest درشت
rough-hewn درشت
gruff درشت
gross درشت
grossed درشت
grosser درشت
hulking درشت
harsher درشت
harsh درشت
jumbos درشت
abrupt درشت
tibias درشت نی
sturdier درشت
sturdiest درشت
sturdy درشت
tibia درشت نی
roughest درشت
rough hewn درشت
grosses درشت
coarse grained درشت
coarse fibred نخ درشت
rough درشت
shank درشت نی
shin bone درشت نی
grossest درشت
grossing درشت
coarse gravel شن درشت دانه
magnifies درشت کردن
macro definition درشت تعریف
magnify درشت کردن
buckshot ساچمه درشت
magnification درشت نمایی
magnifications درشت نمایی
macro declaration درشت اعلان
magnified درشت کردن
macro call درشت فراخوان
lump تکه درشت
macro assembler درشت همگذار
macro assembler درشت همگزار
macro درشت دستور
lumped تکه درشت
costard سیب درشت
lumps تکه درشت
grained درشت باف
crus درشت نی ساق
engross درشت نوشتن
grit ماسه درشت
bumble bee زنبور درشت
kersey شال درشت
boldfacing درشت نمایی
kerria برگ درشت
gritted ماسه درشت
boldface حرف درشت
gritting ماسه درشت
humble bee زنبور درشت
largeof limb درشت اندام
grumpish ترشرو درشت
exaggerated stereoscopy درشت نما
magnifying درشت کردن
rough درشت ناهموار
roughest درشت ناهموار
grits ارد درشت
gaint molecule درشت مولکول
macromolecule درشت مولکول
cobnut فندق درشت
showers درشت باران
rudas درشت گنده
grossed درشت بافت
rough spoken درشت سخن
showering درشت باران
magnifier درشت نما
gross درشت بافت
showered درشت باران
rappee انفیه درشت
text hand دستخط درشت
brutish بی شعور درشت
majuscule حرف درشت
chesty درشت پستان
macrography درشت نویسی
large درشت لبریز
larger درشت لبریز
largest درشت لبریز
shower درشت باران
grosser درشت بافت
macrocycle درشت حلقه
macrocode دستورالعملهای درشت
macroscopic درشت نمود
macrocode درشت برنامه
macro processor درشت پردازشگر
grossest درشت بافت
macro library درشت کتابخانه
grosses درشت بافت
macro instruction درشت دستورالعمل
macrograph خط و تصویر درشت
macro instruction درشت دستور
hulking درشت استخوان
snowberry اقطی گل درشت
macroinstruction درشت دستور
macro difinition درشت تعریف
grossing درشت بافت
demerara sugar شکر زرد و درشت
gritted درشت ماسه سنگ
gritting درشت ماسه سنگ
boldface یکنوع حرف درشت
coarse aggregate مصالح درشت دانه
lateral magnifying power درشت نمایی جانبی
coarse sieve غربال سوراخ درشت
rip saw اره دندانه درشت
grit درشت ماسه سنگ
capital حرف درشت پایتخت
vespid زنبور درشت و سرخ
was grinted in large t. با حروف درشت چاب
wolf hound تازی درشت اندام
positional macro درشت دستور مرتبهای
bigaroon یک جور گیلاس درشت
gross motor skills مهارتهای حرکتی درشت
capitalised باحروف درشت نوشتن
jack plane رنده درشت تراش
magnification factor عامل درشت نمایی
macrosplanchnic build هیکل درشت تنه
macrocyclic effect اثر درشت حلقهای
macroprogramming درشت برنامه نویسی
macromolecular chemistry شیمی درشت مولکول
macrocyclic musks مشکهای درشت حلقهای
lunker نوعی ماهی درشت
macro کلان درشت دستور
macro expansion بسط درشت دستور
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com