Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
control
توپزن دقیق
controlling
توپزن دقیق
controls
توپزن دقیق
Other Matches
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
batsmen
توپزن
batsman
توپزن
backstop
توپزن
baulked
خطای توپزن
baulks
خطای توپزن
balks
خطای توپزن
balking
خطای توپزن
battery
توپزن و توپگیر
balked
خطای توپزن
baulking
خطای توپزن
balk
خطای توپزن
batteries
توپزن و توپگیر
stonewaller
توپزن تدافعی
banjo hitter
توپزن ضعیف
double
توپزن 0001امتیازی فصل
take a wicket
سوزاندن توپزن کریکت
defense
دفاع توپزن از میله ها
counted
تعداد امتیاز توپزن
counts
تعداد امتیاز توپزن
counting
تعداد امتیاز توپزن
count
تعداد امتیاز توپزن
on drive
ضربه بسمت توپزن
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
اخراج توپزن بی امتیاز
duckings
اخراج توپزن بی امتیاز
ducks
اخراج توپزن بی امتیاز
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
stumps
سوزاندن توپزن کریکت
stumping
سوزاندن توپزن کریکت
ground
محل ایستادن توپزن
doubled up
توپزن 0001امتیازی فصل
fine leg
محل پشت سر توپزن
catcher
توپگیر پشت سر توپزن
doubled
توپزن 0001امتیازی فصل
stump
سوزاندن توپزن کریکت
stumped
سوزاندن توپزن کریکت
handle the ball
دست زدن توپزن به توپ
night watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
ball
توپ دور از دسترس توپزن
down
میله افتاده واخراج توپزن
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
beanball
توپی که هدف ان سر توپزن باشد
night-watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
blooper
پرتاب اهسته توپ به توپزن
leg hit
ضربه بسمت محدوده توپزن
night-watchmen
توپزن پایان مسابقه کریکت
complete game
یک بازی کامل از طرف توپزن
bean
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
coacher
یک از دو نفر توپزن تیم بیس بال
dig in
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
yorked
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
silly
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
beans
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
opener
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
throw out
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
skittle
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
fine
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
fined
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
finest
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
comebacker
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
third man
محل توپگیر دور از توپزن کریکت
sillier
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silliest
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
cleanup
توپزن چهارم که معمولا قوی است
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
bowled
باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
square leg
محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
take guard
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
leg glance
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
late cut
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
inswinger
توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
cover point
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
off spin
چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
steal
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steals
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
leg before wicket
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
leg break
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
brush back
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
leg theory
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
called strick
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
long hop
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
pitch
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitches
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
innings
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
coacher
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
half volley
پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
out
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
leg bye
امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
outed
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
subtil
دقیق
scrutinizer
دقیق
punctual
دقیق
scholastical
دقیق
accurate
دقیق
scholastic
دقیق
exact solution
حل دقیق
precision
دقیق
advertent
دقیق
tenty
دقیق
exquisite
دقیق
intent
دقیق
stringent
دقیق
particular redemption
دقیق
literal
دقیق
exacts
دقیق
exacted
دقیق
exact
دقیق
wistful
دقیق
astute
دقیق
punctiliously
دقیق
punctilious
دقیق
stringently
دقیق
bumpers
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumper
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
goings-over
بررسی دقیق
precisian
خیلی دقیق
an a calculator
محاسب دقیق
exact location
محل دقیق
detailed analysis
آنالیز دقیق
detailed analysis
بررسی دقیق
arm of precision
اسلحه دقیق
fine adjustment
تنظیم دقیق
precision spirit level
ترازوی دقیق
precision scale
مقیاس دقیق
precision levelling
ترازیابی دقیق
precision instrument
سنجه دقیق
precision fire
تیر دقیق
precision balance
ترازوی دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق
precision sweep
روبش دقیق
micro pressure gage
فشارسنج دقیق
perpend
دقیق بودن
persnickety
کاربسیار دقیق
precision tool
ابزار دقیق
precisionist
بسیار دقیق
fine setting
تنظیم دقیق
fine spun
دقیق خیالی
in-depth
دقیق و عمیق
queazy
زیاد دقیق
going-over
بررسی دقیق
watchfulness
دقیق هشیاری
thorough paced
دقیق گام
high accuracy measurement
سنجش دقیق
precision measurment
سنجش دقیق
strictly speaking
دقیق شویم
pryingly
با نگاه دقیق
particularization
شرح دقیق
instruments
الات دقیق
set
لجوج دقیق
sounded
بی خطر دقیق
setting up
لجوج دقیق
soundest
بی خطر دقیق
subtlest
دقیق لطیف
subtler
دقیق لطیف
punctual
باذکرجزئیات دقیق
instrument
الات دقیق
correct
دقیق یا درست
correcting
دقیق یا درست
corrects
دقیق یا درست
sets
لجوج دقیق
precision tools
الات دقیق
sound
بی خطر دقیق
imprecise
غیر دقیق
precise
خیلی دقیق
precise
صریح دقیق
precise
دقیق کردن
sounds
بی خطر دقیق
tenuous
لطیف دقیق
thoroughgoing
بسیار دقیق
subtle
دقیق لطیف
queasy
زیاد دقیق
pernickety
کاربسیار دقیق
watchful
بی خواب دقیق
scrutiny
بررسی دقیق
tendering
دقیق ترد ونازک
zero
تنظیم دقیق دستگاه
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
zeros
تنظیم دقیق دستگاه
tenderest
دقیق ترد ونازک
zeroes
تنظیم دقیق دستگاه
precision lathe
ماشین تراش دقیق
pin point
تعیین دقیق نقاط
precision adjustment
تنظیم تیر دقیق
precision adjustment
تنظیم دقیق تیر
precision bore
سوراخ کردن دقیق
precision casting
ریخته گری دقیق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com