Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English
Persian
howitzer
توپ کوتاه لوله
Search result with all words
carbine
تفنگ لوله کوتاه سبک
carbines
تفنگ لوله کوتاه سبک
thimble
لوله فلزی کوتاه
thimbles
لوله فلزی کوتاه
carabine
تفنگ لوله کوتاه
derringer
تپانچه لوله کوتاه
squirrel gun
تفنگ لوله کوتاه
squirrel rifle
تفنگ لوله کوتاه
Other Matches
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
sockets
بست لوله دوراهی لوله
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
angle of traverse
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
low
کوتاه
dwarfish
کوتاه
stunting
کوتاه
pygmy
قد کوتاه
short
کوتاه
of short duration
کوتاه
dumpy
کوتاه
pigmies
قد کوتاه
pigmies
کوتاه
scut
دم کوتاه
liliputian
قد کوتاه
pygmies
قد کوتاه
pygmy
کوتاه
stockiest
کوتاه
curtal
کوتاه
stunt
کوتاه
puny
قد کوتاه
stockier
کوتاه
stunts
کوتاه
succinct
کوتاه
bas relif
کوتاه
synoptic
کوتاه
little
کوتاه
stocky
کوتاه
shorter
کوتاه
shortest
کوتاه
miniature
کوتاه
concise
کوتاه
miniatures
کوتاه
pygmies
کوتاه
pigmy
کوتاه
down
کوتاه
short
<adj.>
کوتاه
curt
<adj.>
کوتاه
fleeting
<adj.>
کوتاه
concise
<adj.>
کوتاه
pigmy
قد کوتاه
succinct
<adj.>
کوتاه
clips
لوله
water pipe
لوله اب
bores
لوله
clipped
لوله
clip
لوله
cylinders
لوله
cylinder
لوله
hosepipe
لوله
pipe cutter
لوله بر
plumbers
لوله کش
pipeline
خط لوله
hosed
لوله
clippings
لوله
hickey
لوله خم کن
pipelines
خط لوله
hose
لوله
noses
سر لوله
pipe layer
لوله کش
piped
لوله
bore
لوله
nose
سر لوله
plumber
لوله کش
stave
لوله اب
tubulation
لوله
ductile
لوله شو
chimney
لوله
chimneys
لوله
conduits
لوله
drain pipe
لوله
downtake
لوله
nozzle
سر لوله اب
pipe line
خط لوله
nozzles
سر لوله اب
discharge head
سر لوله
valves
لوله
valve
لوله
fire hose
لوله اب
tubes
لوله
pipe fitter
لوله کش
tube
لوله
tube cutter
لوله بر
spouts
لوله
spout
لوله
sequacious
لوله شو
spouted
لوله
cannon
لوله
rouleau
لوله
hosing
لوله
conduit
لوله
blast main
لوله دم
rolls
لوله
rolled
لوله
hoses
لوله
roll
لوله
blast pipe
لوله دم
spouting
لوله
cannons
لوله
duct
لوله اب
pipe
لوله
brachydactyly
کوتاه انگشتی
bas-relief
برجسته کوتاه
short lived
کوتاه مدت
short-lived
کوتاه مدت
stags
کوتاه کردن
stag
کوتاه کردن
short-circuits
اتصال کوتاه
paddle
پاروی کوتاه
coatee
دامن کوتاه
paddles
پاروی کوتاه
paddling
پاروی کوتاه
short-range
کوتاه مدت
short range
کوتاه مدت
bunny hop
پرش کوتاه
bas relief
برجسته کوتاه
breeks
شلوار کوتاه
britches
شلوار کوتاه
paddled
پاروی کوتاه
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
idyll
چکامه کوتاه
pop
پاس کوتاه
to look in
کوتاه کردن
correption
کوتاه کردن
short-haul
خط سیر کوتاه
to cut short
کوتاه کردن
to fall short
کوتاه امدن
apophthegm
گفتار لب و کوتاه
novelettes
داستان کوتاه
short-wave
موج کوتاه
drop in
<idiom>
دیدار کوتاه
cutty sark
دامن کوتاه
cut off
کوتاه کردن
basso relief
برجسته کوتاه
anecdote
قصهء کوتاه
anecdotes
قصهء کوتاه
pops
پاس کوتاه
popped
پاس کوتاه
short-circuit
اتصال کوتاه
short haul
خط سیر کوتاه
whiffet
سوت یا پف کوتاه
truncheons
چماق کوتاه
truncheon
چماق کوتاه
conte
داستان کوتاه
short-lists
فهرست کوتاه
shortened
کوتاه کردن
To back down .
کوتاه آمدن
truncating
کوتاه کردن
abridge
کوتاه کردن
briefest
کوتاه مختصر
briefer
کوتاه مختصر
unabridged
کوتاه نشده
briefed
کوتاه مختصر
term paper
رساله کوتاه
brief
کوتاه مختصر
short-listed
فهرست کوتاه
short-listing
فهرست کوتاه
shortens
کوتاه تر کردن
shortens
کوتاه کردن
shortened
کوتاه تر کردن
by pass
اتصال کوتاه
truncate
کوتاه کردن
truncation
کوتاه سازی
truncated
کوتاه کردن
curtails
کوتاه کردن
curtailing
کوتاه کردن
curtailed
کوتاه کردن
truncates
کوتاه کردن
curtail
کوتاه کردن
short-list
فهرست کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com