Total search result: 202 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Full phrase not found.
|
|
Full phrase Google translation result |
|
|
|
|
|
|
|
Search result with all words |
|
p channel mos |
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند |
Other Matches |
|
cmos |
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary |
pmos |
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود |
semicinductor |
نیمه هادی |
solid state |
نیمه هادی |
semi conductor |
نیمه هادی |
n type semiconductor |
نیمه هادی نوع N |
gallium arsenide |
قطعه نیمه هادی |
semiconductor storage |
حافظه نیمه هادی |
p type semiconductor |
نیمه هادی نوع "پی " |
semiconductor device |
دستگاه نیمه هادی |
semiconductor memory |
حافظه نیمه هادی |
solid state cartridge |
کارتریج نیمه هادی |
solid-state |
مربوط به وسایل نیمه هادی |
metallic oxide semiconductor |
نیمه هادی اکسید فلزی |
integrate semiconductor circuit |
مدار نیمه هادی مجتمع |
complementary metal oxide semiconductor |
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی |
low gap semiconductor |
نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک |
transistors |
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی |
randomly |
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی |
random |
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی |
wafer |
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری |
transistor |
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی |
wafers |
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری |
photoresist |
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی |
jumbo chip |
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند |
transistors |
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند. |
transistor |
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند. |
diode |
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند |
silicon |
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC |
led |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند |
light |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
silicon |
محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california |
lightest |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
lighted |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
fet |
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود |
field emission |
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی |
dtl |
Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست |
oxides |
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی |
oxide |
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی |
microchip |
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی |
masks |
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود |
mask |
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود |
microchips |
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی |
integrated circuit |
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی |
pnp transistor |
emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است |
varistor |
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند |
solid-state |
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند |
metal oxide semiconductor |
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند |
mos |
روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET |
die |
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد |
overlap |
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن |
overlapped |
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن |
overlaps |
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن |
chips |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
chip |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
ebam |
Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory |
phototransistor |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
state of the art |
جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید |
npn transistor |
طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither |
insulate |
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی |
insulating |
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی |
insulates |
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی |
superconductors |
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی |
superconductor |
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی |
superconductive |
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی |
conductor rail |
ریل هادی شمش هادی |
shield |
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد |
shields |
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد |
seahorses |
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی |
interlap |
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند |
seahorse |
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی |
spliced |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
splice |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
splicing |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
imbricate |
نیمه نیمه روی هم گذاشتن |
splices |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
semilustrous |
نیمه درخشان نیمه مجلل |
semipublic |
نیمه عمومی نیمه دولتی |
photoconductive |
هادی حساس نسبت به نور هادی نور |
subscriber's line |
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک |
semi naufragium |
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی |
comparatively |
نسبتا |
rather |
نسبتا |
semiarid |
نسبتا کم اب |
sort of |
نسبتا |
relatively |
نسبتا" |
wettish |
نسبتا تر |
technology |
تکنولوژی |
technologies |
تکنولوژی |
tech |
تکنولوژی |
techs |
تکنولوژی |
darkish |
نسبتا تاریک |
yellowy |
نسبتا زرد |
oldish |
نسبتا پیر |
youngish |
نسبتا جوان |
coolish |
نسبتا خنک |
hypothermal |
نسبتا گرم |
goodish |
نسبتا خوب |
lightish |
نسبتا سبک |
lightish |
نسبتا روشن |
nowhere near |
نسبتا دور |
tallish |
نسبتا بلند |
thickly |
نسبتا ضخیم |
prettyish |
نسبتا زیبا |
smallish |
نسبتا کوچک |
andante |
نسبتا ملایم |
strongish |
نسبتا قوی |
andante |
نسبتا اهسته |
poorish |
نسبتا ضعیف |
thinnish |
نسبتا لاغر |
thickish |
نسبتا ضخیم |
poorish |
نسبتا فقیر |
subaquatic |
نسبتا ابزی ا |
biggish |
نسبتا بزرگ |
modest |
معتدل نسبتا کم |
slowish |
نسبتا کند |
somedeal |
اندکی نسبتا |
largish |
نسبتا بزرگ |
stiffish |
نسبتا سخت |
considerably |
نسبتا"زیاد |
widish |
نسبتا وسیع |
choice of technology |
انتخاب تکنولوژی |
instructional technology |
تکنولوژی اموزشی |
institute of technology |
انستیتو تکنولوژی |
soft technology |
تکنولوژی نرم |
electrotechnology |
تکنولوژی برق |
nuclear engineering |
تکنولوژی هستهای |
appropriate technology |
تکنولوژی مناسب |
elecric technology |
تکنولوژی برق |
neutral technology |
تکنولوژی خنثی |
technology |
ابزارشناسی تکنولوژی |
transfer of technology |
انتقال تکنولوژی |
information technology |
تکنولوژی اطلاعات |
nuclear technology |
تکنولوژی هستهای |
technologies |
ابزارشناسی تکنولوژی |
appropriated technology |
تکنولوژی متناسب |
architectonic |
تکنولوژی ساختمان |
technology transfer |
انتقال تکنولوژی |
backstop technology |
تکنولوژی پشتیبان |
backstop technology |
تکنولوژی با صرفه |
heavy-set |
چهارشانه و نسبتا چاق |
fairer |
نسبتا خوب متوسط |
sweetish |
چیز نسبتا شیرین |
flattish |
نسبتا خنک یابیمزه |
fairs |
نسبتا خوب متوسط |
fairest |
نسبتا خوب متوسط |
enough |
باندازهء کافی نسبتا |
fair |
نسبتا خوب متوسط |
partly |
نسبتا دریک جزء |
half life |
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر |
automatic control technology |
تکنولوژی اتوماتیک کنترل |
data processing technology |
تکنولوژی پردازش داده |
technologies |
دانش فنی تکنولوژی |
labor augmenting tednological progress |
پیشرفت تکنولوژی کارافزا |
technology |
دانش فنی تکنولوژی |
deprossion |
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم |
large scale |
نسبتا زیاد بمعیار وسیع |
large-scale |
نسبتا زیاد بمعیار وسیع |
good |
معتبر موجه نسبتا" زیاد |
automotive |
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری |
integrate circuit technology |
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی |
safety locking device |
قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی] |
safety interlock |
قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی] |
gallinipper |
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک |
gambusia |
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر |
clothesline |
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین |
orthocephalic |
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن |
globe valve |
شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی] |
coherence |
فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون |
safety locking devices |
قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی] |
automotive engineering |
تکنولوژی اتومکانیک مهندسی مکانیک اتومبیل |
safety interlocks |
قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی] |
neutral technology |
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید |
icot |
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید |
globe valve |
شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی] |
famos |
Floating تکنولوژی ساخت دستگاههای ذخیره بار |
mcc |
انجمن ریزالکترونیک و تکنولوژی کامپیوترTechnology andComputer icroelectronic |
wind shadow |
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد |
opto electronics |
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک |
ergonomics |
علم و تکنولوژی ایمنی راحتی و سادگی استفاده ازماشین |
acerbic <adj.> |
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی |
anthracite |
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد |
beneficial occupancy |
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام |
reprographics |
تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات |
ectoplasm |
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه |
from mid may to mid june |
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون |
computer output microfilm |
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم |
silicon valley |
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان |
cim |
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing |
computer input microfilm |
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد |
steerer |
هادی |
guided |
هادی |
electric conductor |
هادی |
conductor |
هادی |
guide |
هادی |
guides |
هادی |
conductors |
هادی |
leading line |
خط هادی |
lead |
هادی |
leads |
هادی |