English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (8 milliseconds)
English Persian
the timber warped تیر تاب برداشت
Search result with all words
overdraft برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdraft اضافه برداشت
overdrafts برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts اضافه برداشت
approach برداشت روش
approached برداشت روش
approaches برداشت روش
takings برداشت
forbore دست برداشت امتناع کرد
remove برداشت کردن
removes برداشت کردن
removing برداشت کردن
stripping برداشت لایه رو
acceptance برداشت
acceptances برداشت
net برداشت خالص کردن
nets برداشت خالص کردن
nett برداشت خالص کردن
target نقطه برداشت یا قرائت
targeted نقطه برداشت یا قرائت
targeting نقطه برداشت یا قرائت
targets نقطه برداشت یا قرائت
targetted نقطه برداشت یا قرائت
targetting نقطه برداشت یا قرائت
withdraw برداشت از حساب
withdraws برداشت از حساب
removal برداشت
cropper برداشت کننده محصول
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
impression برداشت
impressions برداشت
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
agronomy علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
draw off برداشت
draw off بده برداشت
dual impression برداشت دوگانه
first impression برداشت نخستین
land surveying برداشت
make a copy of سواد برداشت
metal removal برداشت براده
offtake برداشت
overdraw اضافه برداشت کردن
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
removal of chips برداشت براده
removal of cinder برداشت تفاله
removal of phosphorus برداشت فسفر
removal of slag برداشت سرباره
safe yield بده قابل برداشت
site survey برداشت نقشه تکهای از زمین
special drawing right حق برداشت مخصوص
special drawing right حق برداشت ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
take off distributor اب پخشکن مقسم برداشت اب
take off divisor مقسم برداشت اب
under ground survey برداشت زیرزمینی
withdrawal warrant مجوز برداشت
impressionist برداشت گرای
impressionists برداشت گرای
impressionistic برداشت گذار
impressionistic برداشت گرایانه
. She dropped her demands (claim). دست از تقاضاهای خود برداشت
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
No man can serve two masters. <proverb> با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
combine harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
handpick برداشت محصول با دست
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com