English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
jeroboam جام شراب بزرگ
Other Matches
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
bacchus شراب
wines شراب
viniferous شراب زا
wine شراب
the juice of the grape شراب
decant ریختن شراب
fortified wines شراب قوی
wine cellar انبار شراب
decanting ریختن شراب
decants ریختن شراب
wino معتاد به شراب
pottle رطل شراب
decanted ریختن شراب
fortified wine شراب قوی
wineskin مشک شراب
winegrower شراب ساز
filtrate شراب ناب
grail جام شراب
grcen wine شراب تازه
grcen wine شراب نارس
guzzler شراب خور
it is a racy wine شراب رادارد
riesling شراب سفید
oenomel شراب عسلی
oenologist شراب شناس
wines شراب نوشیدن
enology شراب شناسی
ustulation سوزاندن شراب
wineglass جام شراب
winebibber شراب خور
wine maker شراب ریز
wine cellar شراب دخمه
viticulturist شراب ساز
vinal بشکل شراب
vinous flavour طعم شراب
viniferous دارای شراب
viniculture شراب سازی
vermt شراب افسنطین
wine شراب نوشیدن
cider شراب سیب
binges شراب خواری
cochineal قرمز شراب کش
binge شراب خواری
rhenish wine شراب اسمانی
vintner عمده فروش شراب
loading امیختن موادخارجی به شراب
fortified wine شراب تقویت شده
gladstone نوعی شراب ارزان
fiasco ناکامی بطری شراب
fortified wines شراب تقویت شده
straw wine شراب شیرین کشمش
chianti نوعی شراب قرمز
chablis نوعی شراب سفید
vermouth شراب شیرین افسنطین
claret نوعی شراب قرمز
wineshop مغازه شراب فروشی
winepress خمره شراب سازی
vinic مربوط به شراب یا الکل
vintnery عمده فروشی شراب
vinifacteur اسباب شراب سازی
viniculture پرورش انگور شراب
enology مبحث شراب شناسی
cellar جای شراب انداختن
frutex شراب شربت الکلی
cellars جای شراب انداختن
wineglasful گیلاس شراب خوری
vintners عمده فروش شراب
gill پیمانهای برای شراب
scuppernong شراب انگور مشک
maderia شراب محصول مادریا
goblets گیلاس شراب تکه
bacchus رب النوع شراب و باده
argol دردشراب .ته نشین شراب
goblet گیلاس شراب تکه
fiascos ناکامی بطری شراب
vermouths شراب شیرین افسنطین
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
malmsey شراب شیرین قبرس
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
clarets نوعی شراب قرمز
port شراب شیرین بارگیری کردن
vinometer الت سنجش الکل شراب
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
gourmets خبره خوراک شراب شناس
gourmet خبره خوراک شراب شناس
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
gravest بزرگ
mightier بزرگ
mightiest بزرگ
mighty بزرگ
macrocephalic بزرگ سر
biggest بزرگ
macro بزرگ
smaller بزرگ نه
long ton تن بزرگ
of a large size بزرگ
graves بزرگ
grave بزرگ
magacephalic بزرگ سر
majestic بزرگ
greatest بزرگ
great- بزرگ
dignified بزرگ
adult بزرگ
adults بزرگ
eminent بزرگ
great بزرگ
majuscule بزرگ
majuscular بزرگ
canis major سگ بزرگ
large sized a بزرگ
large sized بزرگ
smallest بزرگ نه
considerably large بس بزرگ
gate در بزرگ
voluminous بزرگ
big بزرگ
gates در بزرگ
bigger بزرگ
extensive بزرگ
doyenne زن بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
egregious بزرگ
king size بزرگ
small بزرگ نه
bandog سگ بزرگ
immane بزرگ
decuman بزرگ
full bottomed بزرگ
hugeous بزرگ
doyennes زن بزرگ
jumbo بزرگ
swith بزرگ
swingeing بزرگ
propylon در بزرگ
large بزرگ
vasty بزرگ
extras بزرگ
extra- بزرگ
extra بزرگ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com