Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
jeheemy
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
Other Matches
titan crane
جرثقیل سنگین
he swung out of the room
باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
extrudes
بیرون کشیدن
extrude
بیرون کشیدن
elicited
بیرون کشیدن
evoking
بیرون کشیدن
evoke
بیرون کشیدن
eliciting
بیرون کشیدن
draws
بیرون کشیدن
evokes
بیرون کشیدن
to fish up
بیرون کشیدن
clamps
بیرون کشیدن
clamped
بیرون کشیدن
clamp
بیرون کشیدن
draw out
بیرون کشیدن از
skink
بیرون کشیدن
lade
بیرون کشیدن
extraction
بیرون کشیدن
elicit
بیرون کشیدن
clamping
بیرون کشیدن
extruded
بیرون کشیدن
extruding
بیرون کشیدن
draw
بیرون کشیدن
elicits
بیرون کشیدن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
extracts
بیرون کشیدن استخراج
to draw out
بیرون کشیدن جداکردن
pull
بیرون کشیدن بازیگر
unsheathe
ازغلاف بیرون کشیدن
extracted
بیرون کشیدن استخراج
pulls
بیرون کشیدن بازیگر
extracting
بیرون کشیدن استخراج
extract
بیرون کشیدن استخراج
yanked
بیرون کشیدن بازیگر کم کار
aspirates
خالی کردن بیرون کشیدن
yanks
بیرون کشیدن بازیگر کم کار
yanking
بیرون کشیدن بازیگر کم کار
yank
بیرون کشیدن بازیگر کم کار
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirate
خالی کردن بیرون کشیدن
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirating
خالی کردن بیرون کشیدن
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
stripping crane
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
To crane ones neck .
گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
extrude
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extruded
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extrudes
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extruding
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
boat wave
موج قایقها
overtask
زیاد سنگین بودن برای
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
ballast
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
low low
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
gun
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
crane hook
قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
pedrail
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
Are you going out tonight?
امشب میروید بیرون
[برای گردش]
؟
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
bailer
سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
hawking
شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
siding
[railway]
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
pickup
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
stabling siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
carry through
<idiom>
برای کاری نقشهای کشیدن
stack the cards
<idiom>
برای کسی نقشه کشیدن
To make advance
[overtures]
منت کشیدن
[برای آشتی]
draw weight
نیروی لازم برای کشیدن زه
lanyard
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
clear for running
طناب برای کشیدن ازاد است
lanyards
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
checkerein
لگام برای بالا یا عقب کشیدن سر اسب
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
boat lanes
خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winching
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
to frisk
[a person]
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
davit
جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
broach
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaches
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
broached
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaching
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
gantry
جرثقیل پل
derrick
جرثقیل
gantries
جرثقیل پل
gantry crane
جرثقیل
cranes
جرثقیل
crane
جرثقیل
craned
جرثقیل
derricks
جرثقیل
lifting
جرثقیل
wrecker
جرثقیل
lifts
جرثقیل
hoists
جرثقیل
hoisted
جرثقیل
lift
جرثقیل
wreckers
جرثقیل
craning
جرثقیل
lifted
جرثقیل
hoist
جرثقیل
forklift track
جرثقیل
crane balance
تعادل جرثقیل
slewing crane
جرثقیل چرخان
crane construction
ساختار جرثقیل
crane frame
چارچوب جرثقیل
jib=boom
بازوی جرثقیل
crane construction
ساختمان جرثقیل
winched
جرثقیل کوچک
winching
جرثقیل کوچک
winches
جرثقیل کوچک
crane magent
اهنربای جرثقیل
cranage
استعمال جرثقیل
crane ladle
پاتیل جرثقیل
quadrantal davit
جرثقیل متحرک
king post
ستون جرثقیل
ram's horn
قلاب جرثقیل
fixed davit
جرثقیل ثابت
parabuckle
طناب جرثقیل
gantries
جرثقیل دروازهای
floating crane
جرثقیل متحرک
gantry
جرثقیل دروازهای
ratchet purchase
جرثقیل جغجغهای
hand crane
جرثقیل دستی
ship husbandary manual
دستورالعمل جرثقیل ها
hoists
با جرثقیل بالابردن
davit
جرثقیل قایق
crane tower
دکل جرثقیل
travelling crane
جرثقیل متحرک
sheers
یکجور جرثقیل
charging crane
جرثقیل بارگیری
trammer
جرثقیل معدن
hoisted
با جرثقیل بالابردن
crane track
جرثقیل خودکار
winch
جرثقیل کوچک
hoist
با جرثقیل بالابردن
crane tower
برج جرثقیل
gravity davit
جرثقیل گرانشی
jeheemy
جرثقیل جهیمی
sheer legs
یکجور جرثقیل
revolving crane
جرثقیل گردان
crane rope
ریسمان جرثقیل
crane chain
زنجیر جرثقیل
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
luff
حرکت لنگری جرثقیل
radial davit
جرثقیل چرخشی قایق
grab bucket crane
جرثقیل با بیل مکانیکی
gilhoist
جرثقیل چرخ دار
gins
جرثقیل پایه دار
crash dolly
جرثقیل چرخدار اخراجات
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
tow truck
کامیون جرثقیل دار
tow car
کامیون جرثقیل دار
gin
جرثقیل پایه دار
hoisting
دستگاه تعلیق جرثقیل
tackle
قلاب قرقره جرثقیل
tackled
قلاب قرقره جرثقیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com