English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (3 milliseconds)
English Persian
direct current جریان مستقیم
d.c جریان مستقیم
d.c. جریان مستقیم
Search result with all words
direct current جریان برق مستقیم
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
d.c c. motor موتور جریان مستقیم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. motor موتور جریان مستقیم
d.c. receiver رادیوی جریان مستقیم
d.c. winding سیم پیچی جریان مستقیم
dc coupling جفت شدگی جریان مستقیم
direct current converter تبدیل گر جریان مستقیم
direct current generator مولد جریان مستقیم
direct current instrument سنجه جریان مستقیم
direct current magnet مغناطیس جریان مستقیم
forward current جریان ولتاژ مستقیم
galvanism جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
galvanism معالج با جریان برق مستقیم
inverter وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
straighter مستقیم
bee line خط مستقیم
straight مستقیم
levelled مستقیم
level مستقیم
leveled مستقیم
righting مستقیم
right مستقیم
righted مستقیم
upstanding مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
on line مستقیم
beeline خط مستقیم
straightish مستقیم
attributive مستقیم
straight line code کد مستقیم
directed مستقیم
levels مستقیم
straightest مستقیم
straight line مستقیم
first-hand مستقیم
direct <adj.> مستقیم
directs مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
firsthand مستقیم
straight line خط مستقیم
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
direct coupling کوپلینگ مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
aright مستقیم مستقیما
on line help کمک مستقیم
directness مستقیم بودن
straight قسمت مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
direct control کنترل مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
Go straight ahead. مستقیم بروید.
direct labour دستمزد مستقیم
straight edge لبه مستقیم
direct fire تیر مستقیم
direct fire اتش مستقیم
direct file پرونده مستقیم
direct file فایل مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
through call مکالمه مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
proximate cause علت مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
direct hits اصابت مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
straightest قسمت مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
direct tax مالیات مستقیم
straightening flute drill مته مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
straighter قسمت مستقیم
random access دستیابی مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
indirect غیر مستقیم
direct taxes مالیاتهای مستقیم
straight left چپ مستقیم در بوکس
direct relationship وابستگی مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
direct object مفعول مستقیم
straight line بخط مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
airlines خط مستقیم هوایی
proximate بیفاصله مستقیم
uniaxial bending خمش مستقیم
straight position فرم مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
direct address نشانی مستقیم
rectilinear مستقیم الخط
ambagious غیر مستقیم
uncurl مستقیم شدن
as the crow files بخط مستقیم
direct address آدرس مستقیم
wall pass پاس مستقیم
highroad صراط مستقیم
visual fire تیر مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
airline خط مستقیم هوایی
intuitions درک مستقیم
highroads صراط مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
backstair غیر مستقیم
sonna deung koot دست مستقیم
sideway غیر مستقیم
direct selling فروش مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct material مواد مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
direct lighting روشنایی مستقیم
line storm طوفان مستقیم
intuition درک مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
hot خط تلفن مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
direct support کمک مستقیم
dressing مستقیم کنی
dressings مستقیم کنی
air line خط مستقیم هوایی
close supervision نظارت مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
helm زاویه سکان از خط مستقیم
indirect tax مالیات غیر مستقیم
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
direct quenching سخت گردانی مستقیم
direct reading instrument دستگاه مستقیم خوانی
managing مستقیم یا تحت کنترل
direct access دسترسی مستقیم به اطلاعات
manages مستقیم یا تحت کنترل
managed مستقیم یا تحت کنترل
manage مستقیم یا تحت کنترل
direct access method روش دستیابی مستقیم
direct absorption process فرایند جذب مستقیم
point-blank روبه نشان مستقیم
point blank روبه نشان مستقیم
stiffest مستقیم چوب شده
stiffer مستقیم چوب شده
direct quota tion نقل قول مستقیم
stiff مستقیم چوب شده
helms زاویه سکان از خط مستقیم
indirect consumption مصرف غیر مستقیم
forward conductance برق رسانایی مستقیم
amitosis تقسیم مستقیم یاخته
ambages راهای غیر مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم کردن
devious غیر مستقیم منحرف
intuitional ناشی از درک مستقیم
oblique غیر مستقیم منحرف
direct lift control کنترل مستقیم برا
live copy paste کپی الصاق مستقیم
direct laying روانه کردن مستقیم
deferred address یک آدرس غیر مستقیم
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
indirect methods روشهای غیر مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com