English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
contain جلو رقیب را گرفتن
contained جلو رقیب را گرفتن
contains جلو رقیب را گرفتن
Other Matches
rivaling رقیب
emulative رقیب
adversary رقیب
adversaries رقیب
competitors رقیب
rivaled رقیب
competitor رقیب
opponent رقیب
rivalled رقیب
incomparable بی رقیب
unapproachable بی رقیب
inimitable بی رقیب
competitress رقیب
corrival رقیب
adversarial رقیب
rivalling رقیب
unrivaled بی رقیب
rivals رقیب
rival رقیب
vier رقیب
opponents رقیب
antagonists رقیب دشمن
antagonist رقیب دشمن
outfoot سریعتر از رقیب
corrival رقیب شدن
vie رقیب شدن
vies رقیب شدن
vied رقیب شدن
outkick تندتر از رقیب دویدن
upset باخت رقیب محبوب
upsets باخت رقیب محبوب
upsetting باخت رقیب محبوب
underprice قیمت کمتر از رقیب
immortalize rug فرش جاودانی و بدون رقیب
one-upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
area blocking سد راه کردن رقیب در منطقه معین
brush block سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
let point امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
up جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
extends گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
blinds گرفتن
to take one's stand جا گرفتن
seizes گرفتن
tithe ده یک گرفتن از
tithes ده یک گرفتن از
false grip گرفتن
capture گرفتن
capturing گرفتن
disesteem کم گرفتن
devest گرفتن
despumate کف گرفتن از
get at گرفتن
inclasp در بر گرفتن
indwell جا گرفتن
blinded گرفتن
blind گرفتن
withdraw پس گرفتن
withdraws پس گرفتن
to take a wife زن گرفتن
takes گرفتن
to take fast hold of گرفتن
take گرفتن
lay to heart به دل گرفتن
infold در بر گرفتن
to take up گرفتن
retreats پس گرفتن
retreating پس گرفتن
situating جا گرفتن
abated اب گرفتن از
abate اب گرفتن از
detract گرفتن
catch on گرفتن
detracted گرفتن
detracting گرفتن
detracts گرفتن
retake پس گرفتن
pushing گرفتن
retaken پس گرفتن
situates جا گرفتن
deglutinate گرفتن
wive زن گرفتن
to whisk away or off گرفتن
retreated پس گرفتن
tong گرفتن
retreat پس گرفتن
withdrawals پس گرفتن
unsay پس گرفتن
abating اب گرفتن از
withdrawal پس گرفتن
abates اب گرفتن از
adeem پس گرفتن
situate جا گرفتن
retakes پس گرفتن
to station oneself جا گرفتن
to break in گرفتن
overtakes گرفتن
to addict oneself خو گرفتن
recapture پس گرفتن
recaptured پس گرفتن
recaptures پس گرفتن
recapturing پس گرفتن
resumption از سر گرفتن
to get at گرفتن
seized گرفتن
skim کف گرفتن از
seize گرفتن
skim گرفتن کف
overtaken گرفتن
overtake گرفتن
cork گرفتن
to bring to a stop را گرفتن
to put a stop to را گرفتن
to call back پس گرفتن
grab گرفتن
to catch a fly بل گرفتن
grabbed گرفتن
to catch on گرفتن
corks گرفتن
to begin again از سر گرفتن
grabbing گرفتن
to draw back پس گرفتن
skimmed کف گرفتن از
skimmed گرفتن کف
resumes از سر گرفتن
resumed از سر گرفتن
obturate گرفتن
hold گرفتن
resume از سر گرفتن
encumber گرفتن
encumbered گرفتن
encumbering گرفتن
holds گرفتن
encumbers گرفتن
to nestle oneself جا گرفتن
skims کف گرفتن از
reoccupy از سر گرفتن
raclaim پس گرفتن
to hunt out گرفتن
captures گرفتن
catch گرفتن
to lay a wager گرفتن
grabs گرفتن
resuming از سر گرفتن
to shut off را گرفتن
wed گرفتن
lute گل گرفتن
lutes گل گرفتن
ceasing گرفتن
ceases گرفتن
ceased گرفتن
cease گرفتن
skims گرفتن کف
fleas کک گرفتن
flea کک گرفتن
accustom خو گرفتن
accustoming خو گرفتن
renovate از سر گرفتن
to get used to خو گرفتن [به]
to get accustomed to خو گرفتن [به]
acquiring گرفتن
acquires گرفتن
renovated از سر گرفتن
renovates از سر گرفتن
renovating از سر گرفتن
accustoms خو گرفتن
break out در گرفتن
nails گرفتن
nailed گرفتن
nail گرفتن
acquire گرفتن
acclimatising خو گرفتن
get گرفتن
acclimatizing خو گرفتن
retrieves پس گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com