Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
set forward |
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت |
|
|
Other Matches |
|
rocket propulsion |
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی |
sensing |
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله |
misses |
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله |
missed |
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله |
miss |
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله |
splinterproof |
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله |
hitting |
اصابت گلوله |
impacts |
اصابت گلوله |
hit |
اصابت گلوله |
impact |
اصابت گلوله |
line of impact |
خط اصابت گلوله |
hits |
اصابت گلوله |
point of impact |
محل اصابت گلوله |
impact area |
منطقه اصابت گلوله ها |
burst |
محل اصابت گلوله |
bursts |
محل اصابت گلوله |
angle of incidence |
زاویه اصابت گلوله |
impact point |
محل اصابت گلوله |
pattern |
نقشه طرح اصابت گلوله ها |
patterns |
نقشه طرح اصابت گلوله ها |
single shot hit probability |
احتمال اصابت یک گلوله به هدف |
vertical probable error |
خطای اصابت قائم گلوله |
surface of impact |
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله |
absolute deviation |
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف |
shell fragments |
قطعات گلوله |
skulls |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skull |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
slide chasse |
حرکت با یک پا بجلو و فشار |
Move along, please! [in a crowd] |
لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی] |
sculled |
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
sculls |
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
scull |
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skulls |
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا |
skull |
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا |
scull |
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا |
sculled |
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا |
sculls |
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا |
terminal velocity |
سرعت داخلی گلوله |
shoot the duck |
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو |
muzzle velocity |
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله |
lights out |
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
pings |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
ping |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
pinging |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
pinged |
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار |
dud probability |
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان |
bilateral spotting |
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه |
course line shot |
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد |
communalistic |
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها |
hit |
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر |
hitting |
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر |
hits |
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر |
burladero |
دیوار چوبی محافظ هنگام تعقیب شدن گاوباز بوسیله گاو |
lift off |
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو |
sifting |
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند |
ballistic |
وضع حرکت گلوله |
ballistic |
علم حرکت گلوله |
alluvial deposit |
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند |
adjusting to water |
حرکت در هوا هنگام فرود دراب |
inland rules |
مقررات حرکت در ابهای داخلی |
windblown |
در حرکت بوسیله باد |
polar motion |
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی |
zero hour |
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی |
terminal ballistics |
قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف |
telekinesis |
حرکت اجسام بوسیله ارواح |
antistrophe |
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی |
windage |
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی |
remaining velocity |
سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت |
gravitating |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
gravitates |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
gravitated |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
locomotion |
نقل وانقال نیرو بوسیله حرکت |
gravitate |
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن |
atmospheric braking |
کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر |
windage |
حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله |
pusher tractor |
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد |
thrashing |
مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی |
electrophoresis |
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق |
running spare |
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله |
on board spares |
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار |
parts explosion |
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد |
new work |
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا |
gust lock |
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند |
handcar |
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند |
reassembling |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
reassembled |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
reassemble |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
reassembles |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
strike |
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ |
strikes |
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ |
cannibalized |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalizes |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalize |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalised |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalizing |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalising |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalises |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
turbopump |
پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
bin storage |
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز |
napping waste |
ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.] |
trend |
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود |
trends |
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود |
sabot |
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی |
fire ball |
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله |
clues |
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن |
clue |
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن |
frangible bullet |
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم |
bin storage space |
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز |
incretion |
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی |
ogive |
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله |
best gold |
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد |
squawks |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
squawked |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
internal defense |
پدافند داخلی پایداری داخلی |
squawk |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
internal structure |
ساختمان داخلی سازه داخلی |
dud |
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا |
velocity jump |
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله |
maximum ordinate |
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله |
onward |
بجلو |
head way |
بجلو |
interim overhaul |
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی |
propelled |
بجلو راندن |
propel |
بجلو راندن |
propels |
بجلو راندن |
prefrontal |
بجلو مغز |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
inclining |
خمیدگی بجلو و پایین |
ap koobi seogi |
راه رفتن بجلو |
Keep moving! |
بجلو برو [بروید] ! |
ap joo choom |
ایستادن اسب سواری بجلو |
ap dellyo chagi |
ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه |
antrorse |
خمیده بجلو یا متمایل ببالا |
go long |
تلاش درپاس طولانی بجلو |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
base of trajectory |
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله |
nuclear stalemate |
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه |
sidestep traverse |
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو |
jump-start |
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو |
jump-started |
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو |
jack knife |
خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها |
french heel |
پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو |
jump-starting |
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو |
jump-starts |
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو |
jump start |
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو |
square base |
کف گلوله یا قسمت ته گلوله |
front drop |
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم |
quarterback sneak |
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ |
lunging |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunges |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunge |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunged |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
balestra |
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله |
hits |
اصابت |
impingement |
اصابت |
accessing |
اصابت |
hitting |
اصابت |
hit |
اصابت |
accessed |
اصابت |
accesses |
اصابت |
access |
اصابت |
exchanged stabilization fund |
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
side spray |
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله |
hitting |
اصابت موفقیت |
hit ratio |
نسبت اصابت |
shots |
اصابت کرده |
hit |
اصابت موفقیت |
hits |
اصابت موفقیت |
direct hit |
اصابت مستقیم |
impact area |
محل اصابت |
direct hits |
اصابت مستقیم |
impact pressure |
فشار اصابت |
shot |
اصابت کرده |
impact point |
نقطه اصابت |
point of impact |
نقطه اصابت |
onset |
هجوم اصابت |
surface of impact |
سطح اصابت |
thunderstroke |
اصابت صاعقه |
storage |
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم |
impacts |
اصابت اثر شدید |
strike |
اصابت اعتصاب کردن |
attacked |
اصابت یا نزول ناخوشی |
strikes |
اصابت اعتصاب کردن |
attacks |
اصابت یا نزول ناخوشی |
biting angle |
کوچکترین زاویه اصابت |
attack |
اصابت یا نزول ناخوشی |
impact |
اصابت اثر شدید |
beatten zone |
منطقه مورد اصابت |
center of impact registration |
ثبت مرکز اصابت |
effective pattern |
منطقه اصابت موثر |
impact registration |
ثبت مرکز اصابت |
hits |
اصابت کردن به هدف زدن |
hitting |
اصابت کردن به هدف زدن |
impacts |
با شدت اصابت کردن ضربت |
the lot fell upon me |
قرعه بنام من اصابت کرد |