English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (8 milliseconds)
English Persian
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
Other Matches
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
starting راه اندازی
starting position وضعیت راه اندازی
starting position وضعیت صفر
starting procese فرایند راه اندازی
cold starting راه اندازی در حالت سرد
starting platform سکوی شروع
starting post تیرمبدا
starting post تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
starting power توانایی راه اندازی
starting power قدرت راه اندازی
starting winding سیم پیچی راه اندازی
starting pressure فشار استارت
starting rate خرج پر کردن
starting motor موتور راه اندازی
starting motor موتور استارت
starting block سکوی شروع
starting block تخته استارت
starting box رئوستای راه انداز
starting box محل هر سگ در مسابقه سگدوانی
starting chamber محفظه استارت
starting crank هندل اتومبیل
starting current امپر استارت
starting current جریان راه اندازی
starting electrode الکترد اغازگر
starting fee مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
starting gate دروازه شروع
starting lever اهرم راه اندازی
starting rheostat رئوستای راه انداز
starting time زمان راه اندازی
starting motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
starting whistle سوت آغاز بازی [ورزش]
starting point نقطهشروعسفر
starting positions موقعیتآغاز
starting line خطآغاز
starting furlong شروعدرازا
starting dive شیرجهآغاز
starting torque گشتاور پیچشی راه انداز
starting torque کشتاور راه اندازی
starting battery باتری استارت
starting cable کابلراهاندازی
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
magnetic starting switch سویچ مغناطیسی
centrifugal starting switch سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
starting bar (backstroke) میلهایستاده
What advice would you give to someone starting up in business? چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
motor brush starting switch سویچ زغالی
foot operated starting switch کلید راه انداز پایی
grid current starting point نقطه راه اندازی جریان شبکه
foot operated starting switch استارتر پایی
compressed air starting unit واحدراهاندازیهوایکمپرسی
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump off اغاز
jump off شروع بحمله
jump off شروع حمله
jump all over someone <idiom>
jump at <idiom>
jump off اغاز حمله
jump on someone <idiom>
jump جستن
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump off پرش
jump وفق دادن
jump جهیدن
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump جهش
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump خیز زدن
jump جوردرامدن
jump پراندن جهاندن
jump پرش
jump جهش افزایش ناگهانی
jump ترقی
jump پریدن
jump جهت
jump suit روپوش
jump suit لباس خانه و استراحت
jump suits روپوش
jump suits لباس خانه و استراحت
jump ski پرشاسکی
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
step jump پرش و برگشت روی همان پا
strong jump جهش ابی شدید
subroutine jump جهش زیرروال
arabian jump نیم پشتک
two state jump جهش دو حالتی
unconditional jump جهش غیر شرطی
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
waltz jump پرش والس
water jump مانع ابی
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
to line-jump داخل صف زدن
jump to conclusions <idiom>
jump bail <idiom>
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
jump through a hoop <idiom>
jump the gun <idiom>
jump out of one's skin <idiom>
jump down someone's throat <idiom>
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
To jump up . To be startled. از جاپریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
To jump . To be startled. ازجا پریدن
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump kick شوت درحال پرش
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump the gum خطا در اغاز پرش
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump پرش روسی
squat jump کلاغ پر
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
jump speed سرعت پرش
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump pass پاس در حال پرش
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump rider سوارکار در پرش
jump seat صندلی تا شو
jump set پاس پرشی
jump shooter شوت جفت زن
jump spark جرقه جهنده
jump line سطر پرش
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
angle of jump زاویه پرش
electron jump پرش الکترون
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
ski jump پرش با اسکی
conditional jump جهش شرطی
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
combat jump پرش رزمی
jump joint اتصال لب به لب
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
broad jump پرش طول
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
jump altitude ارتفاع پرش
triple jump پرش سه گام
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
hydraulic jump پرش هیدرولیک
high jump پرش ارتفاع
jump ball جمپبال
hydraulic jump جهش هیدرولیک
long jump پرش طول
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com