Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
masculinity
حالت مردی
Other Matches
wirility
مردی رجولیت قوه مردی
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
man
مردی
masculinity
مردی
virility
مردی
mans
مردی
manhood
مردی
An old man.
پیر مردی.
pintle
الت مردی
emasculate
از مردی انداختن
emasculated
از مردی انداختن
unmans
از مردی انداختن
unmanning
از مردی انداختن
desexualize
از مردی افتادن
unman
از مردی انداختن
desex
از مردی افتادن
penes
الت مردی
penises
الت مردی
emasculating
از مردی انداختن
membrum
الت مردی
penis
الت مردی
emasculates
از مردی انداختن
virile strength
قوت مردی
pudendal virile
اکت مردی
emasculatory
برنده نیروی مردی
virility
قوه مردی نیرومندی
emasculative
برنده نیروی مردی
the man to whom you spoke
مردی که باوسخن گفتید
phallism
پرستش الت مردی
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
enslaver
زنی که مردی را اسیرزیبایی خودمیسازد
coiffure
مردی که سلمانی زنانه باشد
raftsman
مردی که الوار را بهم می چسباند
I dare you tell her yourself .
اگر مردی خودت به او بگو؟
coiffures
مردی که سلمانی زنانه باشد
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
he is a man of queer habits
مردی است دارای عادتهای غریب
man millner
مردی که بکارهای خرد وبیهوده می پردازند
wittol
مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
grass widower
مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
jilted
زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilts
زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilting
زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilt
زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
co respondent
مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
barman
مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
I dare you to say it to his face.
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
barmen
مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
He has grown into a man .
برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
disposition
حالت
situation
حالت
predicament
حالت
postures
حالت
situations
حالت
predicaments
حالت
manner
حالت
postured
حالت
cases
حالت
make
حالت
mood
حالت
moods
حالت
if
حالت
queasiness
حالت قی
pyreticosis
حالت تب
temper
حالت
tempered
حالت
makes
حالت
posture
حالت
attitude
حالت
attitudes
حالت
estate
حالت
case
حالت
estates
حالت
self
حالت
tempers
حالت
stating
حالت
ill conditioned
بد حالت
idiocrasy
حالت
phased
حالت
stance
حالت
stances
حالت
states
حالت
temperaments
حالت
temperament
حالت
phases
حالت
state
حالت
stated
حالت
state-
حالت
condition
حالت
grain
حالت
unexpressive
بی حالت
posturing
حالت
status
حالت
glass eyed
بی حالت
fettle
حالت
febricity
حالت تب
feverishness
حالت تب
expression
حالت
line condition
حالت خط
expressions
حالت
phase
حالت
storminess
حالت توفانی
normality
حالت عادی
steady state
حالت ثابت
seismicity
حالت ارتعاش
soild state
حالت جامد
amentia
حالت هذیان
sol state
حالت سولی
subalternation
حالت تبعی
lucid interval
حالت افاقه
small ball
پرتاب بی حالت
arborescence
حالت شاخهای
steady state
حالت پایا
atilt
با حالت حمله
answer mode
حالت پاسخ
answer mode
حالت جواب
skin the cat
حالت گربهای
automatism
حالت خودکاری
steady state
حالت دائمی
sentimentalism
حالت احساساتی
aglow
در حالت هیجان
antisepsis
حالت ضد عفونی
spasticity
حالت انقباضی
defensively
با حالت تدافع
possessives
حالت اضافه
thirstily
با حالت تشنگی
defensively
حالت دفاعی
defensive
حالت تدافع
dative
حالت برایی
sponginess
حالت ابری
stable state
حالت پایا
stasis
حالت سکون
nervousness
حالت عصبانی
space condition
حالت فاصله
possessive
حالت اضافه
spatiality
حالت فضایی
sphericity
حالت کروی
spin state
حالت اسپین
crudely
در حالت خامی
resilience
حالت ارتجاعی
fluidity
حالت مایعی
domesticity
حالت اهلی
spasticity
حالت تشنج
master mode
حالت راهبر
state function
تابع حالت
faintly
در حالت ضعف
accidentalness
حالت اتفاقی
state of war
حالت مخاصمه
acedia
حالت خ-لسه
state vector
بردار حالت
stationary state
حالت ایستاده
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
solid state
حالت جامد
affectedly
با حالت بخودگرفته
individualism
حالت انفرادی
accusative
حالت مفعولی
spring
حالت فنری
state of equilibrium
حالت تعادل
state of rest
حالت ساکن
veins
حالت تمایل
vein
حالت تمایل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com