Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
danger warning level
حداقل موجودی
Search result with all words
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
Other Matches
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock
موجودی موجودی کالا
stocked
موجودی موجودی کالا
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
minimum stock level
حداقل
minim
حداقل
minimally
حداقل
minims
حداقل
minimal
حداقل
min
حداقل
minimum
حداقل
global minimum
حداقل مطلق
least price
حداقل قیمت
price floor
حداقل قیمت
least cost
حداقل هزینه
minim
وابسته به حداقل
trough
حداقل موج
troughs
حداقل موج
base wage rate
حداقل دستمزد
bottom price
حداقل قیمت
minimized
به حداقل رساندن
minimize
به حداقل رساندن
minimising
به حداقل رساندن
minimises
به حداقل رساندن
minimised
به حداقل رساندن
minims
وابسته به حداقل
minimization
به حداقل رسانیدن
minimizing
به حداقل رساندن
neap tide
جذر و مد حداقل اب
minimum size
اندازه حداقل
minimum range
حداقل برد
relative minimum
حداقل نسبی
minimum wage
حداقل دستمزد
minimum price
حداقل قیمت
minimum charge
حداقل قیمت
minimizes
به حداقل رساندن
minimum
حداقل کمینه
minimum elevation
حداقل درجه
minimum charge
حداقل هزینه
thermal resolution
حداقل سنجش حرارت
cost minimization
حداقل کردن هزینه
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
least cost combination
ترکیب حداقل هزینه
thermal resolution
حداقل اختلاف حرارت
minimum standard of living
حداقل سطح زندگی
minimum mortality
حداقل مرگ و میر
least squares estimates
براورد حداقل مربعات
minimum elevation
حداقل ارتفاع لوله
maximum and minimum thermometer
گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum subsistence level
سطح حداقل معیشت
meantide
حداقل جذر و مدهای اب دریا
two stage least squares method
روش حداقل مربعات دومرحلهای
amphiploid
دارای حداقل کرموسوم ارثی
minimum down payment
حداقل میزان پیش پرداخت
double amplitude peak value
مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
cut off ratio
حداقل نرخ قابل قبول
neap
حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
minimum elevation
حداقل درجه مربوط به مانع
on the deck
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
ordinary least square method
روش حداقل مربعات معمولی
pilot line production
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
extremum
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
short term
حداقل مدت تنبیه و زندانی
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
minimum clearance
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
skeleton crew
حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
storing
موجودی
holding
موجودی
assets
موجودی
minimum stock level
موجودی
balance in hand
موجودی
store
موجودی
stock
موجودی
supplies
موجودی
stocked
موجودی
repertoire
موجودی
at a
[the]
minimum
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
efficiency point
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
quorum
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
inventory management
مدیریت موجودی
idle stock
موجودی بی مصرف
stocked
به موجودی افزودن
supplying
موجودی جایگیرموقتی
financial assets
موجودی مالی
surplus stock
موجودی مازاد
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
inventory control
کنترل موجودی
stocked
موجودی انبار
inventories
موجودی کالا
supplied
موجودی جایگیرموقتی
inventory discrepancy
اختلاف موجودی
stock
موجودی انبار
stock
موجودی ذخیره
stock adjustment
تطبیق موجودی
out of stock;ex stock
از موجودی یاذخیره
stock adjustment
تعدیل موجودی
stock accounting
حسابداری موجودی
stock account
حساب موجودی
safety stock
موجودی تضمینی
supplying
موجودی لزوم
reserve stock
موجودی ذخیره
stock check
کنترل موجودی
stock control
کنترل موجودی
supply
موجودی لزوم
stock audit
حسابرسی موجودی
stock
به موجودی افزودن
exhaust bin level
اتمام موجودی
surplus stock
موجودی اضافی
supply
موجودی جایگیرموقتی
stock valuation
ارزیابی موجودی
stock taking
رسیدگی به موجودی
stock record
سابقه موجودی
quick assets
موجودی نقدشو
valuation of stock
ارزیابی موجودی
consumable stock
موجودی مصرفی
funded
موجودی سرمایه
supplied
موجودی لزوم
stocked
موجودی ذخیره
inventory
لیست موجودی
funded
موجودی دارائی
continuous inventory
موجودی مستمر
active stock
موجودی فعال
cycle stock
موجودی فعال
inventory
فهرست موجودی
fund
موجودی دارائی
complete inventory
موجودی کامل
buffer stock
موجودی احتیاطی
business inventories
موجودی تجاری
inventory
موجودی کالا
exhaust bin level
فاقد موجودی
capital stock
موجودی سرمایه
excess stock
موجودی مازاد
buffer stock
موجودی ذخیره
warehouse stock
موجودی انبار
fund
موجودی سرمایه
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
base stock control
کنترل موجودی مبنا
raw stock
موجودی مواد خام
raw material stock
موجودی مواد اولیه
wardrobes
اشکاف موجودی لباس
stock in trade
موجودی کالای مغازه
wardrobe
اشکاف موجودی لباس
safety stock
موجودی ذخیره انبار
portfolio
موجودی اوراق بهادار
stock control
کنترل موجودی انبار
spares stock
موجودی لوازم یدکی
stock handling cost
هزینه جابجایی موجودی
stock talking
سیاهه برداری از موجودی
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
assets
موجودی شخص ورشکسته
inventory
صورت دارایی موجودی
portfolios
موجودی اوراق بهادار
stocked
موجودی کالا ذخیره
cyclical stock check
کنترل موجودی دورهای
maximum stock
حداکثر موجودی انبار
continuous stock taking
رسیدگی مستمر موجودی
continuous stock control
کنترل مستمر موجودی
stock
موجودی کالا ذخیره
liability
تعهد موجودی بانکی
liabilities
تعهد موجودی بانکی
stockage
وسایل موجودی در انبار
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
inventory
ذخیره موجودی اماد
error handling
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
weighted least square method
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
discrimination
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
out of stock
<adj.>
غیر موجودی کالا
[در انبار]
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
stock control
کنترل وسفارش موجودی انبار
transfer of portfolio
انتقال موجودی اوراق بهادار
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
inventory reconciliation
تطابق موجودی با دارایی یکان
stockholder
صاحب موجودی ذخیره نگهدار
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
stockholders
صاحب موجودی ذخیره نگهدار
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
finished goods stock
موجودی کالاهای تمام شده
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
appreciations
افزایش ارزش دارایی و موجودی
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
appreciation
افزایش ارزش دارایی و موجودی
perpetual stock record
سابقه دائمی موجودی انبار
aces
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
wed thickness
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
limit velocity
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
perigee
نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com