Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
intentional movement |
حرکت عمدی |
|
|
Other Matches |
|
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
aforethought |
عمدی |
wilfull |
عمدی |
advertency |
عمدی |
deliberating |
عمدی |
premeditated |
عمدی |
deliberates |
عمدی |
deliberated |
عمدی |
deliberate |
عمدی |
intentional |
عمدی |
prepense |
عمدی |
autonomic |
عمدی |
intentional foal |
خطای عمدی |
willful misconduct |
زیان عمدی |
voluntary act |
فعل عمدی |
unitentional |
غیر عمدی |
lemons |
باخت عمدی |
murders |
قتل عمدی |
inadvertent |
غیر عمدی |
murdering |
قتل عمدی |
lemon |
باخت عمدی |
murdered |
قتل عمدی |
tank |
باخت عمدی |
willful misconduct |
خسارت عمدی |
dump |
باخت عمدی |
cheap shot |
خشونت عمدی |
sabotage |
خرابکاری عمدی |
reflation |
تورم عمدی |
wilful murder |
قتل عمدی |
intentional handball |
هند عمدی |
sabotaged |
خرابکاری عمدی |
wilfull murder |
قتل عمدی |
murder |
قتل عمدی |
sabotages |
خرابکاری عمدی |
malice a |
خیانت عمدی |
studied |
دانسته عمدی |
sabotaging |
خرابکاری عمدی |
sand bag |
سستی عمدی در تمرین |
arson |
اتش زدن عمدی |
d.sin |
گناه بزرگ عمدی |
arson |
ایجاد حریق عمدی |
by accident or d. |
بطور اتفاقی یا عمدی |
casually |
بطور غیر عمدی |
setting on fire |
اتش زدن عمدی |
vertical parity check |
مقابله توان عمدی |
invlountary act |
فعل غیر عمدی |
was that intended? |
ایا ان عمدی بود |
homicide by misadventure |
قتل غیر عمدی |
hacked |
لگد زدن عمدی دررگبی |
inadvertence |
غیر عمدی عدم تعمد |
hack |
لگد زدن عمدی دررگبی |
obmutescence |
خاموش نشینی سکوت عمدی |
hacks |
لگد زدن عمدی دررگبی |
miscarriage |
سقط جنین غیر عمدی |
miscarriages |
سقط جنین غیر عمدی |
involuntarily |
بطورغیر ارادی یا غیر عمدی |
deliberated |
عمدا انجام دادن عمدی |
deliberate |
عمدا انجام دادن عمدی |
deliberates |
عمدا انجام دادن عمدی |
deliberating |
عمدا انجام دادن عمدی |
destruct |
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان |
match penalty |
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج |
dusters |
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل |
duster |
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل |
arson |
تولید حریق عمدی در مال غیر |
voluntary |
عمدی افراز ملک با تراضی شرکا |
unitentionally |
ندانسته بطور غیر عمدی سهوا |
inadvertenly |
بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی |
draw play |
ضربه عمدی با انتهای گوی گلف |
barratry |
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
allowance |
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده |
allowances |
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
throwing |
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی |
throw |
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی |
throws |
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
columnar and trabeated |
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.] |
manipulative deception |
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی |
aberration |
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
momentum |
سرعت حرکت شتاب حرکت |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
skulls |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skull |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
moving havens |
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی |
safety |
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم |
kamikaze |
ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج |
travelling overwatch |
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش |
trapdoor |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
trapdoors |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
node |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
nodes |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
bounding overwatch |
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور |
quadrature encoding |
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند |
stabile |
بدون حرکت بی حرکت |
aerodynamics |
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
rate of march |
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
hamilton's equations of motion |
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت |
k day |
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان |
power traverse |
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت |
move on |
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن |
convoy route |
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی |
running |
در حرکت |
movement |
حرکت |
frozen |
بی حرکت |
progressing |
حرکت |
progresses |
حرکت |
scrolling |
حرکت |
stills |
بی حرکت |
stillest |
بی حرکت |
geste |
حرکت |
gest |
حرکت |
immobile |
بی حرکت |
still |
بی حرکت |
stiller |
بی حرکت |
progressed |
حرکت |
progress |
حرکت |
agog |
در حرکت |
shifts |
حرکت |
shifted |
حرکت |
shift |
حرکت |
demeanour |
حرکت |
demeanor |
حرکت |
behaviour |
حرکت |
travels |
حرکت |
traveled |
حرکت |
afloat |
در حرکت |
motionless |
بی حرکت |
animation |
حرکت |
departures |
حرکت |
departure |
حرکت |
animations |
حرکت |
locomotion |
حرکت |
vapid |
بی حرکت |
stock-still |
بی حرکت |
moveless |
بی حرکت |
travel |
حرکت |
haviour |
حرکت |
motioned |
حرکت |
motion |
حرکت |
sedentary |
بی حرکت |
maneuver |
حرکت |
motions |
حرکت |
motioning |
حرکت |
pat |
بی حرکت |
oi |
در حرکت |
on the move |
در حرکت |
stirred |
حرکت |
stir |
حرکت |
circulations |
حرکت |
stirrings |
حرکت |
circulation |
حرکت |
otiose |
بی حرکت |
inert |
بی حرکت |
patted |
بی حرکت |
patting |
بی حرکت |
gesture |
حرکت |
gestured |
حرکت |
gesturing |
حرکت |
animal |
حس و حرکت |
stirs |
حرکت |
animals |
حس و حرکت |