Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
Other Matches
hassle
<idiom>
مخل آسایش
to hunker down
در پی امنیت و آسایش بودن
accomodation
وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
stay
سکون
quiescsnce or cency
سکون
quiescence
سکون
quietude
سکون
imperturbability
سکون
quies csnce or cency
سکون
stayed
سکون
slacks
سکون
slack
سکون
rest
سکون
quietness
سکون
rests
سکون
slackest
سکون
equilibrium
سکون
inaction
سکون
inertia
سکون
lull
ارامش سکون
quietest
ارامش سکون
quiet
ارامش سکون
deadbeat
دارای سکون
immovableness
سکون ثبات
deadbeats
دارای سکون
idle position
حالت سکون
lulls
ارامش سکون
lulling
ارامش سکون
lulled
ارامش سکون
angle of repose
زاویه سکون
rest mass
جرم سکون
stationary state
وضعیت سکون
statics
سکون شناسی
stasis
حالت سکون
slack time
زمان سکون
rest position
موقعیت سکون
rest energy
انرژی سکون
station
جا درحال سکون
station
سکون پاتوق
stations
سکون پاتوق
stations
جا درحال سکون
stationed
سکون پاتوق
stationed
جا درحال سکون
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
stationary state
تعادل درحالت سکون
tranquil
بی جنبش درحال سکون
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
stand
دوره سکون اب دریا
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas.
<proverb>
دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
idled
بی بار شدن در حال سکون ساکن
idle
بی بار شدن در حال سکون ساکن
idlest
بی بار شدن در حال سکون ساکن
idles
بی بار شدن در حال سکون ساکن
slack water
موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
neutrino
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
aerostatics
علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
individuation
وجود
neer do well or well
پی وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
in spite
با وجود
entity
وجود
presence
وجود
despite
با وجود
personalities
وجود
personality
وجود
being
وجود
entities
وجود
existence
وجود
existences
وجود
d. constitution
وجود نازک
realities
اصالت وجود
facts
وجود مسلم
fact
وجود مسلم
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
drink hail
گوارای وجود
Despite the fact that…
با وجود اینکه
d. of constitution
نازکی وجود
self assertiveness
ابراز وجود
reality
اصالت وجود
viruses
وجود دارد
none the less
با وجود این
be
وجود داشتن
begetter
وجود اور
pantheist
معتقدبوحدت وجود
pre existence
تقدم وجود
person
وجود ذات
persons
وجود ذات
preexistence
تقدم وجود
in spite of that
با وجود این
quality
وجود خصوصیت
virus
وجود دارد
non ego
غیر وجود
universe
عالم وجود
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
regardless
با وجود علیرغم
to be there
وجود داشتن
essence
وجود ماهیت
system
اصول وجود
qualities
وجود خصوصیت
nonetheless
بااین وجود
systems
اصول وجود
individuality
وجود فردی
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
for all that
با وجود همه اینها
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
hematuria
وجود خون در ادرار
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
cosmology
نظام عالم وجود
know nothing
منکر وجود خدا
pantheism
ایین وحدت وجود
atheism
انکار وجود خدا
objectives
دارای وجود خارجی
objective
دارای وجود خارجی
preexistent
دارای تقدم در وجود
and there an end.
و پایان وجود دارد.
cosmologies
نظام عالم وجود
numen
وجود الهی خدا
preexist
قبلا وجود داشتن
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
oxaluria
وجود جوهر ترشک
cosmos
نظام عالم وجود
nevertheless
با این وجود علیرغم
animalization
وجود مواد حیوانی
begetting
سبب وجود شدن
begets
سبب وجود شدن
beget
سبب وجود شدن
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
react
تغییر به علت وجود یک ماده
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
cosmogony
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com