English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
common of fishery حق ماهی گیری درابهای دیگر
Other Matches
common fishery حق ماهی گیری درابهای عمومی
common of piscary حق ماهی گیری درابهای دیگری
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
halieutics ماهی گیری
piscatology فن ماهی گیری
trotline نخ قلاب ماهی گیری
creel سبد ماهی گیری
angle قلاب ماهی گیری
creels سبد ماهی گیری
fyke کیسه ماهی گیری
fish line ریسمان ماهی گیری
fishing line ریسمان ماهی گیری
halieutic وابسته به ماهی گیری
angles قلاب ماهی گیری
fosher boat کرجی ماهی گیری
grizzly king مگس ماهی گیری
fishingboat قایق ماهی گیری
ledger bait طمعه ماهی گیری
fishing boat کرجی ماهی گیری
fishing vessel کشتی ماهی گیری
nets تور ماهی گیری و امثال ان
net تور ماهی گیری و امثال ان
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
seine تور بزرگ ماهی گیری
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
gimp نوعی ریسمان ماهی گیری
nett تور ماهی گیری و امثال ان
kiddle بند توردار برای ماهی گیری
gaff قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
gang hook دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
purse seine تور کیسهای برای ماهی گیری
Brits نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brit نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
hard roe أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
gigs نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
matelote یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
superimposition قرار گیری برروی چیز دیگر
dial شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dialed شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dials شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dialled شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
euryhaline مستعد زندگی درابهای خیلی شور
grains نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
hydroponics رشد ونمو گیاهان درابهای مغذی برای تقویت ان
sinkers وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
sinker وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
penetrometer وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
point voting system سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
tuna fish ماهی تن
fish ماهی
caudal fin دم ماهی
sturgeon سگ ماهی
piscium ماهی
tuna ماهی تن
haberdine ماهی
gar سگ ماهی
fishes ماهی
fished ماهی
dogfish سگ ماهی
fumade ماهی
mermaids زن ماهی
per mensem ماهی
tartar sauce سس ماهی
pisces ماهی
lunar ماهی
mermaid زن ماهی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
remora ماهی چسبنده
fishway گذرگاه ماهی
ichthyocentaur ادم ماهی
red mullet شاه ماهی
ichthyocentaur ماهی ادم
ichthyic ماهی وار
fishiness خوی ماهی
ichthyography شرح ماهی
ichthyocolla سریشم ماهی
plaice ماهی پیچ
plaice ماهی پهن
skate لقمه ماهی
skated لقمه ماهی
ridgeways گرده ماهی
ridgewise گرده ماهی
salmontrout ماهی ازاد
gill تمیزکردن ماهی
sturgeon ماهی خاویار
skates لقمه ماهی
anchovy ماهی کولی
salmon trout ماهی ازاد
anchovies ماهی کولی
salmon trout ازاد ماهی
fish like ماهی مانند
fish glue سریش ماهی
swordfish اره ماهی
swordfish شمشیر ماهی.
swordfishes اره ماهی
plaice ماهی دیل
swordfishes شمشیر ماهی.
fish tail مانند دم ماهی
fish sound بادکنک ماهی
ichthyic وابسته به ماهی
fish spawn تخم ماهی
i went to fish ماهی بگیرم
horse mackerel ماهی برگ
turbot سپر ماهی
salmontrout ازاد ماهی
flat fish ماهی پهن
pilchards ماهی ساردین
barracudas نیزه ماهی
barracuda نیزه ماهی
dolphins ماهی یونس
needle fish نیزه ماهی
fishmanger ماهی فروش
fishmonger ماهی فروش
fishmongers ماهی فروش
kippers ماهی ازاد نر
roaches ماهی ریزقنات
roach ماهی ریزقنات
Brit بچه ماهی
convex گرده ماهی
pilchard ماهی ساردین
fisherman ماهی گیر
anglers ماهی گیر
cod-liver oil روغن ماهی
gold fish ماهی طلایی
gold fish ماهی قرمز
goldfish ماهی طلایی
goldfish ماهی قرمز
angler ماهی گیر
Brits بچه ماهی
gar نیزه ماهی
kippers ماهی دودی
kipper ماهی ازاد نر
tail fin باله دم ماهی
gurnet سرخ ماهی
goggle eye نوعی ماهی
flying fish ماهی پردار
guitarfish ماهی گیتار
flying fishes ماهی پردار
grampus گاو ماهی
ground gudgeon ماهی تیان
tin fish ماهی کنسرو
sea needle نیزه ماهی
sword fish اره ماهی
torpedoing ماهی برق
kipper ماهی دودی
stickleback ماهی ابنوس
volantis ماهی پرنده
volans ماهی پرنده
tuna fish ماهی تونایاتون
gurnet ماهی سرگنده
sword fish شمشیر ماهی
torpedo ماهی برق
torpedoed ماهی برق
torpedoes ماهی برق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com