English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English Persian
department حوزه کمیته
departments حوزه کمیته
Other Matches
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
commissions کمیته
committees کمیته
commission کمیته
commissioning کمیته
bureaus کمیته
committee کمیته
commitee کمیته
bureau کمیته
commissioning کمیسیون و کمیته
commission کمیسیون و کمیته
governing board کمیته حاکمه
committees هیئت یا کمیته
committee of inquiry کمیته بازرسی
committee هیئت یا کمیته
commissions کمیسیون و کمیته
investigating committee کمیته بازرسی
standing committee کمیته دائمی
subcommittee کمیته فرعی
subcommittees کمیته فرعی
rules committee کمیته قوانین
arbitration committee کمیته داوری
legal committee کمیته حقوقی
steering committee کمیته رهبری
collegium هیئت یا کمیته
societies شرکت کمیته
society شرکت کمیته
european committee for standardization کمیته اروپایی استاندار
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
hospital infection committee کمیته عفونت بیمارستان [پزشکی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
boarded کمیته تخته کار صفحه چارت
board کمیته تخته کار صفحه چارت
ccitt کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
olympic review نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
steering committee کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
ntsc Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
presidency حوزه
domains حوزه
zero field بی حوزه
areas حوزه
spheres حوزه
department حوزه
aquifer حوزه
fielded حوزه
fields حوزه
circuity حوزه
jurisdication حوزه
domain حوزه
sphere حوزه
departments حوزه
extent حوزه
basin حوزه
basins حوزه
scope حوزه
area حوزه
ranges حوزه
ranged حوزه
range حوزه
precinct حوزه
precincts حوزه
district حوزه
field حوزه
ambit حوزه
districts حوزه
realm حوزه
realms حوزه
zones حوزه
zone حوزه
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
judicature حوزه قضایی
test bay حوزه ازمایش
induction field حوزه القائی
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
image field حوزه تصویر
f.of operations حوزه عملیات
free field حوزه ازاد
kingdom حوزه اقتدار
seepage area حوزه تراوش
span of control حوزه نظارت
prefecture حوزه اداری
scope of coverage حوزه عمل
domain حوزه دایره
modules حوزه گنجایش
constituency حوزه انتخابیه
electorate حوزه انتخابیه
electorates حوزه انتخابیه
circle محفل حوزه
circled محفل حوزه
circles محفل حوزه
circling محفل حوزه
magnetic field حوزه مغناطیسی
constituency حوزه انتخاباتی
constituencies حوزه انتخاباتی
domains حوزه دایره
circuit جریان حوزه
circuit حوزه قضائی
circuits جریان حوزه
circuits حوزه قضائی
scope قلمرو حوزه
precinct بخش حوزه
precincts بخش حوزه
catchment area حوزه ابریز
catchment areas حوزه ابریز
module حوزه گنجایش
magnetic fields حوزه مغناطیسی
apanage حوزه درامداتفاقی
chapelry حوزه کلیسا
drainage area حوزه ابخیز
constituencies حوزه انتخابیه
drainage basin حوزه زهکش
drainge area حوزه زهکشی
blind drainage area حوزه ابریز بسته
catchment areas حوزه ابخیز ابگیر
see مقر یا حوزه اسقفی
sees مقر یا حوزه اسقفی
basin حوزه رودخانه ابگیر
basins حوزه رودخانه ابگیر
compass حدود وثغور حوزه
constituencies هیات موکلان یک حوزه
catchment حوزه ابریز مرزی
catchment area حوزه ابخیز ابگیر
poll حوزه رای گیری
polled حوزه رای گیری
polls حوزه رای گیری
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
free trade area حوزه تجارت ازاد
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
coil field حوزه سیم پیچ
intendancy مدیریت حوزه مباشرت
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
basin area حوزه ابریز رودخانه
magnetic deflection انحراف در حوزه مغناطیسی
military area حوزه جغرافیایی نظامی
constituency هیات موکلان یک حوزه
active zone of well حوزه فعال چاه
bolson حوزه ابریز بسته
princedom حوزه حکومت شاهزاده
venues حوزه صلاحیت دادگاه
venue حوزه صلاحیت دادگاه
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
flooding area حوزه سیل گیر
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
plural vote رای یک تن در چند حوزه انتخابی
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
well field حوزه تغذیه کننده چاه
to come within the scope of the law در حوزه عمل قانون بودن
runoff جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
vicarate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com