English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
boot خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
Other Matches
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
passanger شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
fault تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faulted تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
dud ترقه خراب هرچیز خراب
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
to bring to nought خراب کردن
botching خراب کردن
to break down خراب کردن
corrupt خراب کردن
corrupting خراب کردن
undoes خراب کردن
demolish خراب کردن
corrupted خراب کردن
undo خراب کردن
destroys خراب کردن
unbuild خراب کردن
destroying خراب کردن
destroy خراب کردن
vitiate خراب کردن
vitiated خراب کردن
vitiates خراب کردن
vitiating خراب کردن
demolished خراب کردن
demolishes خراب کردن
demolishing خراب کردن
to make a hash of خراب کردن
to lay in ruin خراب کردن
to mull a mull of خراب کردن
to play the deuce with خراب کردن
demonish خراب کردن
dilapidate خراب کردن
amortize خراب کردن
to do for خراب کردن
to take down خراب کردن
overtumble خراب کردن
pull down خراب کردن
botch خراب کردن
bungling خراب کردن
impairs خراب کردن
impairing خراب کردن
impaired خراب کردن
botched خراب کردن
demolition خراب کردن
demolitions خراب کردن
take down خراب کردن
cut up خراب کردن
disfiguring خراب کردن
disfigures خراب کردن
disfigured خراب کردن
disfigure خراب کردن
botches خراب کردن
impair خراب کردن
mar خراب کردن
muddling خراب کردن
marring خراب کردن
corrupts خراب کردن
go to pot <idiom> خراب کردن
to cut up خراب کردن
marred خراب کردن
muddles خراب کردن
muddled خراب کردن
bungled خراب کردن
wrack خراب کردن
make havoc with خراب کردن
bungle خراب کردن
muddle خراب کردن
bungles خراب کردن
to demolish a building خراب کردن ساختمانی
to pull down a building خراب کردن ساختمانی
over run خراب کردن در هم نوردیدن
side out خراب کردن سرویس
to tear down a building خراب کردن ساختمانی
batters خراب کردن خمیر
batter خراب کردن خمیر
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
to crock up خراب کردن یاشدن
undermined از زیر خراب کردن
to bring to ruin خانه خراب کردن
to do up خانه خراب کردن
undermines از زیر خراب کردن
undermine از زیر خراب کردن
raze or rase بکلی خراب کردن
To spoilt things . To mess thing up . کارها را خراب کردن
to wreck کاملا خراب کردن
hand out خراب کردن سرویس اسکواش
deteriorates خراب کردن روبزوال گذاشتن
to break aset خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
muck خراب کردن زحمت کشیدن
frustrate فکر کسی را خراب کردن
To get damaged . To become defective . عیب کردن ( خراب شدن )
unmake بهم زدن خراب کردن
frustrating فکر کسی را خراب کردن
to torpedo خراب کردن [برنامه یا نقشه]
deteriorate خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorated خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorating خراب کردن روبزوال گذاشتن
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
frustrates فکر کسی را خراب کردن
ram سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
rammed سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
rams سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
lay waste <idiom> خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
foul up <idiom> با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
overwrite و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
to consult one's pillow هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
noil خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
plegaphonia گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
to cry wolf too often کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
destroying خراب کردن معدوم کردن
destroys خراب کردن معدوم کردن
to pull down خراب کردن بی بنیه کردن
destroy خراب کردن معدوم کردن
devastate خراب کردن تاراج کردن
devastates خراب کردن تاراج کردن
ruin خراب کردن فنا کردن
ruining خراب کردن فنا کردن
ruinate خراب کردن منهدم کردن
ruins خراب کردن فنا کردن
sickest مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
corrupt تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
kermit پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
parallelling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
swagger cane عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
parallelled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallels بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
hard hyphen خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
writes خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
head switching فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
plucking عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
unpainted spot تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
inflame اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seized ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
hyphens فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
abalienate منتقل کردن پس گرفتن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
educe گرفتن استخراج کردن
obtain فراهم کردن گرفتن
engage گرفتن استخدام کردن
engages گرفتن استخدام کردن
obtained فراهم کردن گرفتن
bevel پخ کردن لبه گرفتن
to fill up گرفتن تکمیل کردن
holds جا گرفتن تصرف کردن
obtains فراهم کردن گرفتن
obtained گرفتن یا دریافت کردن
hold جا گرفتن تصرف کردن
embrace در بر گرفتن بغل کردن
obtains گرفتن یا دریافت کردن
obtain گرفتن یا دریافت کردن
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
circle گرفتن احاطه کردن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
embraced در بر گرفتن بغل کردن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
embraces در بر گرفتن بغل کردن
circled گرفتن احاطه کردن
strike root ریشه کردن گرفتن
embracing در بر گرفتن بغل کردن
to smell out گرفتن وپیدا کردن
circles گرفتن احاطه کردن
circling گرفتن احاطه کردن
fog تیره کردن مه گرفتن
fogs تیره کردن مه گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com