Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English
Persian
circumferential stress
خستگی دایرهای
Other Matches
circular scanning
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
circular
دایرهای
gyrating
دایرهای
gyrate
دایرهای
gyrates
دایرهای
gyrated
دایرهای
cyclic
دایرهای
circulars
دایرهای
circular flow
جریان دایرهای
polycyclic
چند دایرهای
circuit training
تمرین دایرهای
circular velocity
سرعت دایرهای
semi circular
نیم دایرهای
rotary motion
حرکت دایرهای
circular arch
طاق دایرهای
circular list
لیست دایرهای
circle graph
نمودار دایرهای
circular motion
حرکت دایرهای
circular
دایرهای شکل
circulars
دایرهای شکل
endless sling
باربردار دایرهای
hoop stress
تنش دایرهای
shiko dachi
ایستادن دایرهای
molinello
ضربه دایرهای به سر در سابر
circular shift
تغییر مکان دایرهای
circular casing pump
تلمبه پا بده دایرهای
circle eight
چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
eyes
شکاف درجه دایرهای شکل
heyland diagram
دیاگرام دایرهای ماشین اسنکرون
circular mil
مساحت دایرهای به قطر یک میل
ring sight
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
eye
شکاف درجه دایرهای شکل
eyeing
شکاف درجه دایرهای شکل
eying
شکاف درجه دایرهای شکل
circle of influence
دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
ruptures
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circular dispersion
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
circular probable error
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
dartboards
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
dartboard
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
volte
حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
poiseuille flow
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
annulus
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
fatigue limit
حد خستگی
dark burn
خستگی
weariness
خستگی
ennui
خستگی
exhaustion
خستگی
tiredness
خستگی
fatigue
خستگی
fatigues
خستگی
fatigued
خستگی
age
خستگی
boredom
خستگی
stress
خستگی
stresses
خستگی
stressing
خستگی
ages
خستگی
principal stress
خستگی اصلی
fatigueability
خستگی پذیری
mean stress
خستگی متوسط
muscular fatigue
خستگی عضلانی
indefatigability
خستگی ناپذیری
magnetic fatigue
خستگی مغناطیسی
langorous
خستگی اور
secondary stress
خستگی فرعی
eye strain
خستگی چشم
weariless
خستگی نا پذیر
tiredly
بیزار خستگی
tired to death
مانندمرده از خستگی
thermal fatigue
خستگی حرارتی
tensile stress
خستگی کششی
tangential stress
خستگی مماسی
taedium vitae
خستگی اززندگی
tadium
خستگی از عمر
shrinkage stress
خستگی فرامد
unwearied
خستگی درکرده
to stretch one's legs
<idiom>
خستگی درکردن
fatigue test
ازمون خستگی
fatigue test
ازمایش خستگی
fatigueless
خستگی ناپذیر
exhautless
خستگی ناپذیر
fatiguing
خستگی اور
fatigues
خستگی فرسودگی
refreshment
رفع خستگی
refreshments
رفع خستگی
drainless
خستگی ناپذیر
compressive stress
خستگی فشاری
indefatigable
خستگی ناپذیر
tired
بیزار خستگی
irksome
خستگی اور
tedium
خستگی دلتنگی
inexhaustible
خستگی نا پذیر
unwearying
خستگی ناپذیر
fatiguable
خستگی پذیر
fatigue
خستگی فرسودگی
fatigued
خستگی کوفتگی
fatigable
خستگی پذیر
fatig
خستگی پذیر
fatigue strength
استحکام خستگی
fatigue
خستگی کوفتگی
eyestrain
خستگی چشم
fatigues
خستگی کوفتگی
fatigued
خستگی فرسودگی
wearily
از روی خستگی
collector ring
منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
bulb angle
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
tensile fatigue test
ازمایش کشش- خستگی
to rest up
خوب خستگی در کردن
to unbend oneself
رفع خستگی کردن
trachle
سبب خستگی یا دردسر
psychasthenia
خستگی روانی بی تصیمی
transverse fatigue test
ازمایش خستگی عرضی
To be exhausted.
از پا افتادن ( خستگی مفرط )
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
indefatigably
بطور خستگی ناپذیر
tireless
خستگی ناپذیر نافرسودنی
he did not turn a hair
هیچ خستگی وانمودنکرد
inexhaustibly
بطور خستگی ناپذیر
irksomely
بطور خستگی اور
nervous prostration
سستی پی خستگی اعصاب
neurasthenic
وابسته به ضعف یا خستگی پی ها
palmograph
خستگی نگار دستی
permissible stress
خستگی قابل قبول
shrinkage stress
خستگی جمع شدگی
acopic
دافع خستگی و کوفتگی
mandrel
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
effectiveness clock
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
he is not quite rested
خوب رفع خستگی نکرده
borer
ملول کننده خستگی اور
fatigue testing machine
دستگاه ازمایش کننده خستگی
restraints
نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraint
نیروی خستگی یا فرسایش بار
perk up
<idiom>
بعد از خستگی پرانرژی بودن
conk out
<idiom>
بعلت خستگی به خواب رفتن
neurasthenic
دچار خستگی یاضعف اعصاب
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
refreshed
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
high cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
refreshes
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
to refresh oneself
تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
buttoning
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoned
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
epicycle
دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
bending stress
خستگی خمشی تلاش خمشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com