English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
parity error خطای مقایسه
Search result with all words
parity error اشتباه مقایسه خطای توازن
Other Matches
to contrast [with] مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
faulted خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
charging خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
horizontal error خطای بر دو سمت خطای افقی
error خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
magnetic deviation میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
comparison مقایسه
comparisons مقایسه
datum line خط مقایسه
analogies مقایسه
resemblance مقایسه
analogy مقایسه
collations مقایسه
collation مقایسه
analogous قابل مقایسه
cf مقایسه شود
comparatively بطور مقایسه
even parity مقایسه زوج
frequency comparison مقایسه فرکانس
incommensurable مقایسه ناپذیر
incomparability مقایسه ناپذیری
contrasts مقایسه کردن
comparisons روش مقایسه
parity checking بازبینی مقایسه
parity error غلط مقایسه
compared مقایسه کردن
compares مقایسه کردن
comparing مقایسه کردن
compare مقایسه کردن
refrence مبنای مقایسه
odd parity مقایسه فرد
no parity عدم مقایسه
incomparable مقایسه ناپذیر
incomparable غیرقابل مقایسه
logical comparison مقایسه منطقی
comparison روش مقایسه
parity bit بیت مقایسه
contrasting مقایسه کردن
assimilatc مقایسه نمودن
comparison operator عملگر مقایسه
contrast مقایسه کردن
comparator مقایسه کننده
to draw comparisons مقایسه کردن
to make comparisons مقایسه کردن
datum سطح مقایسه
contrasted مقایسه کردن
comparableness قابلیت مقایسه
to stand comparison with قابل مقایسه بودن با
to compare oppsites چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
a beauty and an elegance beyond [ without] compare زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
to bear comparison with قابل مقایسه بودن با
tape comparator مقایسه کننده نوار
A comparison of theory and practice. مقایسه ای از نظری و عمل.
by comparison وقتی مقایسه می شوند
incomparably بطور غیرقابل مقایسه
table comparator مقایسه کننده نوارها
between دربین درمقام مقایسه
comparably بطور قابل مقایسه
comparative philology علم مقایسه زبانها
comparator وسیله انجام مقایسه
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
paired comparisons method روش مقایسه جفتی
comparative gage دستگاه مقایسه کننده
measure مقایسه کردن سنجش
incomparability غیر قابل مقایسه
a comparison of the brain to a computer مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
priorities اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
proportion اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
priority اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relational database management system نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
proportions اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
not a patch on به هیچ طرف مقایسه نیست با
comparable قابلیت مقایسه قیاس پذیر
That's a poor comparison. این مقایسه ای نا مناسب است.
a comparison of men's salaries with those of women مقایسه حقوق مردان با زنان
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
VBScript مقایسه شود با JAVA SCRIPT
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
to drow a p between two دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
comparable قابل مقایسه مانند کردنی
cost effectiveness سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
to be out of all proportion to something غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
The comparison is misleading [flawed] . مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
a comparison between European and Japanese schools مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
jobs اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
index number مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
Comparison with other countries is extremely interesting. مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
dry cell battery باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
local area network و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
Dhrystone benchmark سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
summation check بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
vertical بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
benchmarks نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
benchmark نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
phosphor اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
spellcheck بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
foot fault خطای پا
cumulative error خطای کل
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
doubled up دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activities تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
activity تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
volatility تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
transient error خطای گذرا
tolerance limit خطای مجاز
fatal error خطای مهلک
transit error خطای عبور
variable error خطای متغیر
transmission error خطای مخابره
fatal error خطای جدی
truncation error خطای برشی
truncation error خطای برش
hard error خطای ملموس
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
foot fault خطای پا درسرویس
indeterminate error خطای نامعین
frequency error خطای فرکانس
hand out خطای سرویس
undetected error خطای نایافته
twentyfour second violation خطای 42 ثانیه
fractional error خطای نسبی
experimental error خطای ازمایشی
drift error خطای راندگی
constant error خطای ثابت
computational mistake خطای محاسباتی
common foul خطای عادی
continuous error خطای پیوسته
continuous error خطای متوالی
error of expectation خطای انتظار
error of estimate خطای براورد
dynamic error خطای پویا
optical illusions خطای باصره
divide exception خطای تقسیم
dimensional error خطای اندازه
determinate error خطای معین
cumulative error خطای جمعی
civil wrong خطای مدنی
parallax distortion خطای پارالکس
service over خطای سرویس
offensive foul خطای حمله
observation error خطای مشاهده
money illusion خطای پولی
memory illusion خطای یاد
side out خطای سرویس
soft error خطای ملموس
measuring error خطای سنجش
matching error خطای تطبیقی
malfeasance خطای اداری
major foul خطای عمده
space error خطای فضایی
residual error خطای مانده
parallax distortion خطای توازی
permanent error خطای دائمی
permanent error خطای ماندنی
personal error خطای شخصی
probable error خطای احتمالی
probable error خطای ممکن
random error خطای تصادفی
random error خطای بختایی
recording error خطای ضبط
relative error خطای نسبی
machine error خطای ماشین
logic error خطای منطقی
ti خطای فنی
line transmission error خطای انتقال
line generated error خطای انتقال
intermittent error خطای متناوب
intermittent error خطای غیردائمی
intentional foal خطای عمدی
instrumental error خطای دستگاه
inheritated error خطای موروثی
inherent error خطای ذاتی
individual foul خطای شخصی
time error خطای زمانی
terminal error خطای پایانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com