English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
Other Matches
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
his hope was snuffed out چراغ امیدش خاموش شد
Turn off the light before you leave. پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
to go out خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
servicing سرویس کردن خودروها
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
wallow course خندق ضدعفونی خودروها
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
traffic release ساعت عبور ازاد خودروها
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
put out خاموش کردن
to put out خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
out خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
dout خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
hush خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
quenching خاموش کردن
smother خاموش کردن
smothered خاموش کردن
smothering خاموش کردن
smothers خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
outed خاموش کردن
extinguish خاموش کردن
out- خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
turn off خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
truck head سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
alighting area نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
turn off خاموش کردن یاشدن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
turn out باکلید خاموش کردن
powers خاموش کردن یک وسیله
quench خاموش کردن ترساندن
stifles خاموش کردن فرونشاندن
stifled خاموش کردن فرونشاندن
quenched خاموش کردن ترساندن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
to laugh down با خنده خاموش کردن
quenches خاموش کردن ترساندن
powered خاموش کردن یک وسیله
snubbed سربالا خاموش کردن
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
power خاموش کردن یک وسیله
fight the fire اتش خاموش کردن
snubs سربالا خاموش کردن
snubbing سربالا خاموش کردن
snub سربالا خاموش کردن
turn-off خاموش کردن یاشدن
stifle خاموش کردن فرونشاندن
snuff بافوت خاموش کردن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
to talk down خاموش یاساکت کردن
powering خاموش کردن یک وسیله
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
stills ساکت کردن خاموش شدن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
power down قطع برق خاموش کردن
still ساکت کردن خاموش شدن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
stiller ساکت کردن خاموش شدن
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
to douse the glim چراغ راخاموش کردن
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
lucubrate بانور چراغ کار کردن
hard stand بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
to work by candle light شب کاری کردن دود چراغ خوردن
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
to switch on the dipped [dimmed] headlights چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
dumber لال کردن خاموش کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
quench دفع کردن خاموش کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
vehicle summary فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
off خاموش
h! خاموش
soundless خاموش
hist خاموش
whist خاموش
quiescent خاموش
uncommunicative خاموش
extinguished خاموش
silent خاموش
on-off button خاموش
on/off light خاموش
on/off خاموش
mumchance خاموش
out- دستگاه خاموش
tacit مقدر خاموش
stills خاموش ساکت
out دستگاه خاموش
to dry up خاموش شدن
tight mouthed کم حرف خاموش
keep still خاموش باش
Quiet!silence! خاموش ( ساکت ) !
quenchless خاموش نشدنی
silence خاموش شدن
extinguisher خاموش کننده
silenced خاموش شدن
silences خاموش شدن
extinction خاموش سازی
silencing خاموش شدن
outed دستگاه خاموش
stillest خاموش ساکت
go out خاموش شدن
quaker's meeting انجمن خاموش
silencer خاموش کننده
silencers خاموش کننده
to keep silence خاموش بودن
inactive status خط مشی خاموش
he did not open his lips خاموش ماند
to keep silence خاموش شدن
quiet ساکن خاموش
to stand mute خاموش ماندن
to burn out خاموش شدن
quietest ساکن خاموش
taciturn کم سخن خاموش
snuff خاموش شدن
to hold one's tongue خاموش شدن
reserved خاموش کم حرف
stiller خاموش ساکت
glumpy خاموش وکدر
still خاموش ساکت
tight lipped کم حرف خاموش
spark arrester جرقه خاموش کن
dry up خاموش شدن
extinctive خاموش کننده
extinguishable خاموش کردنی
inextinguishable خاموش نشدنی
tight-lipped کم حرف خاموش
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
extinct منسوخه خاموش شده
at pause مکث کنان خاموش
magnetic blow out with با خاموش کننده مغناطیسی
lightning protection با خاموش کننده مغناطیسی
fire extinguisher خاموش کننده اتش
fire extinguishers خاموش کننده اتش
inextinguishably بطور خاموش نشدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com