Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
requester
خواهش کننده
Other Matches
request
خواهش
requests
خواهش
requested
خواهش
requesting
خواهش
wills
خواهش ارزو
begs
خواهش کردن
at the request of
به خواهش
[به درخواست]
wishes
ارزو خواهش
begged
خواهش کردن
beg
خواهش کردن
willed
خواهش ارزو
will
خواهش ارزو
asked
خواهش کردن
asks
خواهش کردن
ask
خواهش کردن
wish
ارزو خواهش
asking
خواهش کردن
it is my wish that
خواهش من اینست که
wished
ارزو خواهش
close the door please
خواهش دارم
d. wish
خواهش هنگام مردن
randy
[British E]
<adj.>
مطیع خواهش نفس
i humbly request that
خواهش عاجزانه دارم که ...
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
horny
<adj.>
مطیع خواهش نفس
appetence or tency
اشتیاق خواهش طبیعی
d. of a request
عدم قبول خواهش
what is your pleasure
خواهش شما چیست
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please be my guest.
خواهش می کنم مهمان من با شید
to make a r. for something
چیز یرا خواهش کردن
do tell me
خواهش دارم بمن بگویید
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
now nonsense now
خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
what is your will?
خواهش یا میل یا خواسته شما چیست
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
to a person for a thing
چیزی را ازکسی خواهش کردن یاخواستن
would you mind ringing
اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
egg (someone) on
<idiom>
خواهش کردن ومجبورکردن کسی برای انجام کاری
Would you let me know before we get to Durham?
ممکن است خواهش کنم قبل از رسیدن به شهر دورهام مرا خبر کنید؟
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
to ask somebody to say a few words
خواهش کردن از کسی کمی
[در باره کسی یا چیزی]
صحبت کند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
lobbied
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
attacking
تک کننده
trackers
پی کننده
tracker
پی کننده
wheezier
خس خس یا خر خر کننده
hoppers
لی لی کننده
abjurer or abjuror
کننده
crusher
له کننده
hopper
لی لی کننده
noncommittal
رد کننده
refuser
رد کننده
deletive
حک کننده
catterer
پچ پچ کننده
fizzy
کف کننده
repudiationist
رد کننده
rebutter
رد کننده
renunciant
رد کننده
renunciant
کننده
puffer
پف کننده
thinner
کم کننده
deflective
کج کننده
benders
خم کننده
fluxing oil
اب کننده
bender
خم کننده
whisperer
پچ پچ کننده
syncopator
غش کننده
commulator
یک سو کننده
doers
کننده
doer
کننده
refutative
رد کننده
refutatory
رد کننده
solvents
اب کننده
solvent
اب کننده
surfy
کف کننده
swooner
غش کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com