English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
mental reservation خود داری از ذکر مطلبی
Other Matches
dude ranch گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it. حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft کشور داری ملک داری
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
a horse of another colour [different colour] مطلبی دیگر
implies مطلبی را رساندن
imply مطلبی را رساندن
implying مطلبی را رساندن
intimating مطلبی را رساندن
intimates مطلبی را رساندن
thematic مطلبی مقالهای
intimated مطلبی را رساندن
intimate مطلبی را رساندن
to pierce a mystery بکنه مطلبی پی بردن
To do justice to something. حق مطلبی را ادا کردن
To bring up a topic . To introduce a subject . مطلبی راعنوان کردن
to inquire into a matter مطلبی را باز جویی
throw in مطلبی بر صحبت کسی افزودن
to e. into a matter مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
To bring something to someones ears . مطلبی را به گوش کسی رساندن
To drum something into someones head . مطلبی را به گوش کسی خواندن
to smack of something <idiom> مطلبی را رساندن [اصطلاح مجازی]
antiphrasis بیان مطلبی به معنی مخالف ان
shrugged بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
To know it backwards. مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
to grind a person in a subject مطلبی راخوب حالی کسی کردن
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
shrug بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugging بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
slurring مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurred مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
slur مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
To spell something out for some one .To drive it home to someone . مطلبی را به کسی شیر فهم کردن
slurs مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
merism بیان مطلبی کلی با ذکر وقیاس مخالف
non commital از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
nuncupation افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
why i think i can هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
To speake in great detail. مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
It was inappropriate to make such a remark . مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
declamatory مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
issue of fact نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
To weight up the pros and cons of something . مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
grittiness شن داری
wet storage تر داری
blind man's buff از من داری
tensility کش داری
bigamy دو زن داری
household art هنرخانه داری
house work خانه داری
incumbency عهده داری
fisk خزانه داری
blind mans buff ازمن داری
bulkiness جثه داری
cellarge حق انبار داری
bean caper پیرسن داری
continenece خود داری
bank protection ساحل داری
anti capitalist ضد سرمایه داری
creaminess خامه داری
angulation زاویه داری
dry storage خشک داری
conchiferous داری صدف
bulkiness تنه داری
rhythmicity نواخت داری
tresury general خزانه داری کل
trusteeship امانت داری
viscosity شیره داری
trusteedhip امانت داری
treasury general خرانه داری کل
treasurership خزانه داری
stigmatism خال داری
lucubration شب زنده داری
non commital خود داری
notbility خانه داری
patchiness وصله داری
pernoctation شب زنده داری
retenv خود داری
self restraint خود داری
serrulation دندانه داری
slaveholding برده داری
spinosity سیخ داری
charge عهده داری
sang froid خود داری
capitalism سرمایه داری
night waking شب زنده داری
wakefulness شب زنده داری
tenure اجاره داری
leasehold اجاره داری
vigil شب زنده داری
vigils شب زنده داری
wake شب زنده داری
treasury خزانه داری
Exchequer خزانه داری
bursary خزانه داری
charges عهده داری
tenancies اجاره داری
tenancy اجاره داری
refusal خود داری رد
refusals خود داری رد
fasting روزه داری
housekeeping خانه داری
vigilance شب زنده داری
waked شب زنده داری
farming مزرعه داری
slavery برده داری
sang-froid خود داری
communism مردم داری
altruism همگونه داری
bursaries خزانه داری
thrift خانه داری
leasing اجاره داری
menage خانه داری
angularity گوشه داری
quartermasters سررشته داری
abstinence;or abstinency خود داری
quartermaster سررشته داری
angularity زاویه داری
wakes شب زنده داری
continence خویشتن داری پرهیزگاری
refrain خود داری کردن
refrained خود داری کردن
refraining خود داری کردن
spatiality فضا داری فضائیت
capitalism رژیم سرمایه داری
refrains خود داری کردن
run the show اختیار داری کردن
precapitalism ماقبل سرمایه داری
joint tenancy اجاره داری مشترک
refrainment خود داری اجتناب
procurator general کفیل خزانه داری
capitalistic منسوب به سرمایه داری
chamberlainship پرده داری گنجوری
holding متصرفی اجاره داری
to keep house خانه داری کردن
to keep shop دکان داری کردن
capitalist countries کشورهای سرمایه داری
baby-sat بچه داری کردن
to rule the roast اختیار داری کردن
How old are you?Whats your age? چند سال داری ؟
baby-sits بچه داری کردن
baby-sitting بچه داری کردن
Chancellor of the Exchequer وزیر خزانه داری
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
keep حفافت امانت داری
Chancellors of the Exchequer وزیر خزانه داری
keeps حفافت امانت داری
capitalist system نظام سرمایه داری
black capitalism سرمایه داری سیاه
to govern one's passions خود داری کردن
to possess oneself خود داری کردن
baby sit بچه داری کردن
bourgeoisie سرمایه داری بورژوازی
land tenure اجاره داری زمین
wakes شب زنده داری کردن
joint tenancy شرکت در اجاره داری
keep house خانه داری کردن
keepworthy قابل نگه داری
home economics اقتصاد خانه داری
What do you feel like having today? امروز تو به چه اشتها داری؟
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
quartermaster رسته سررشته داری
get by نگه داری کردن
succulence اب داری حالت ابکی
house keeping operation اعمال خانه داری
household art اصول خانه داری
You have cobwebs in your head. <idiom> تو گچ تو سرت داری. [اصطلاح]
housekeep خانه داری کردن
angularity زاویه داری لاغری
light housekeeping کارهای خانه داری
day nurseries بچه داری در روز
day nursery بچه داری در روز
advanced capitalism سرمایه داری پیشرفته
chest تابوت خزانه داری
chests تابوت خزانه داری
double entry دفتر داری مضاعف
nolle proseequi خود داری از پی کرد
bailment امانت داری سمساری
attorn اجاره داری کردن
quartermasters رسته سررشته داری
precapitalism پیش از سرمایه داری
waked شب زنده داری کردن
baby-sit بچه داری کردن
wake شب زنده داری کردن
explicit rent اجاره داری کردن
mixed capitalism سرمایه داری مختلط
accounties علم حساب یا دفتر داری
piquancy گوشه داری طعنه امیزی
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue. آدم سر وزبان داری است
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
Treasury Department اداره خزانه داری [ در آمریکا]
He is a brainy person . آدم کله داری است
You really are cheeky! واقعا" عجب رویی داری !
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com