English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English Persian
haemapoietic خون درست کننده
Search result with all words
congruous درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
orthoptic درست کننده نقص بینایی
orthoscopic درست نمودار کننده
Other Matches
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
straighter درست
exacted درست
clearer درست
real <adj.> درست
clear درست
exactly درست
accurate [correct] <adj.> درست
exact درست
in order درست
proper <adj.> درست
perfects درست
righted درست
righting درست
correct <adj.> درست
right درست
integral درست
exacts درست
exact <adj.> درست
in a entireness of state درست
straightest درست
authentic درست
straightforward درست
incorrupt درست
truest درست
truer درست
true درست
perfect درست
indefectible درست
perfecting درست
perfected درست
just درست
genuine درست
clearest درست
clears درست
properly درست
true <adj.> درست
legitimate درست
legitimated درست
legitimates درست
whole درست
legitimating درست
inviolate درست
straight درست
legitimately درست
sock درست
accurate درست
plain dealing درست
even هم درست
functional <adj.> درست
practicable <adj.> درست
veracious درست
smack dab درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
orthographically درست
purpose-built <adj.> درست
out and out درست
correct درست
purposeful <adj.> درست
right as nails درست
aright درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
convenient <adj.> درست
incorrect نا درست
orthodox درست
Quite [so] ! درست!
entire درست
right as a trivet درست
right as a trivet تن درست
valid درست
out-and-out درست
correcting درست
suitable <adj.> درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
by fits and starts درست
proper درست
by the square درست
useful <adj.> درست
well advised درست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com