Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
kangoroo court
دادگاه محلی
Search result with all words
recorder
رئیس دادگاه محلی
recorders
رئیس دادگاه محلی
Other Matches
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
remanet
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
localism
ایین محلی علاقه محلی
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
writs
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
occupation crossing
پل محلی
autochthonous
محلی
local
<adj.>
محلی
autochthon
محلی
parochial
محلی
residential
محلی
local line
خط محلی
vernaculars
محلی
regional
<adj.>
محلی
vernacular
محلی
topical
محلی
regional
محلی
regionally
محلی
locals
محلی
native
محلی
natives
محلی
sympatry
هم محلی
local
محلی
domestic
محلی
local security
تامین محلی
local storage
انباره محلی
domestic economy
اقتصاد محلی
local road
راه محلی
civil time
ساعت محلی
local mode
باب محلی
local national
سکنه محلی
local network
شبکه محلی
local purchase
خرید محلی
local norm
هنجار محلی
local paper
روزنامه محلی
local procurement
خرید محلی
local loop
حلقه محلی
local echo
پژواک محلی
local currency
پول محلی
local circuit
مدار محلی
local center
مرکز محلی
local authority
انجمن محلی
homebrew
بازیگر محلی
local area network
شبکه محلی
legman
خبرنگار محلی
indigenous industries
صنایع محلی
local enquiry
بازجویی محلی
local file
فایل محلی
homebred
بازیگر محلی
local investigation
تحقیق محلی
dialects
زبان محلی
dialect
زبان محلی
local group
گروه محلی
local government
حاکم محلی
localized
محلی - محصوربهیکمحل
local government
حکومت محلی
provincialism
محلی اندیشی
patter
لهجه محلی
ordinance
مقررات محلی
ordinances
مقررات محلی
regional purchase
خرید محلی
provincial
ولایتی محلی
costumes
لباس محلی
costume
لباس محلی
parish council
شورای محلی
territorial
محلی منطقهای
brogues
لهجه محلی
provincial road
جاده محلی
pattered
لهجه محلی
pattering
لهجه محلی
off
از محلی بخارج
brogue
لهجه محلی
patters
لهجه محلی
sepoy
پاسبان محلی
local store
ذخیره محلی
places
در محلی گذاردن
placing
در محلی گذاردن
local time
زمان محلی
localism
اصطلاح محلی
local vertical
قائم محلی
local variable
متغیر محلی
local terminal
ترمینال محلی
local terminal
پایانه محلی
place
در محلی گذاردن
local intelligence
هوش محلی
local time
وقت محلی
step out
از محلی خارج شدن
overrun
سرتاسر محلی رافراگرفتن
emplace
در محلی قرار دادن
provincialism
گویش یا لهجه محلی
getup
<idiom>
لباس محلی پوشیدن
overrunning
سرتاسر محلی رافراگرفتن
somewheres
یک جایی دریک محلی
vernacularism
استعمال زبان محلی
local
داخلی اخبار محلی
overruns
سرتاسر محلی رافراگرفتن
traject
از محلی عبور کردن
district call box
جعبه خبر محلی
to go on the parish
اعانه محلی گرفتن
square dance
رقص محلی امریکا
rural district council
انجمن محلی زراعی
somewhere
یک جایی دریک محلی
To keep away from a place.
از محلی دور شدن
take it out on
<idiom>
بی محلی به خاطر عصبانیت
overwrite
بالای محلی نوشتن
references
دستیابی به محلی در حافظه
local exchange
ردوبدل کننده محلی
reference
دستیابی به محلی در حافظه
decentralises
حکومت محلی دادن
overwrite
نوشته داده در محلی
decentralizing
حکومت محلی دادن
decentralizes
حکومت محلی دادن
decentralize
حکومت محلی دادن
decentralising
حکومت محلی دادن
local group of galaxies
کهکشانهای گروه محلی
autonomy
استقلال محلی محدود
decentralised
حکومت محلی دادن
locals
داخلی اخبار محلی
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
local traffic
رفت و امد محلی
local warning
اعلام خطر محلی
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
lock up
در محلی محصور کردن
locked up
در محلی محصور کردن
local area network
شبکه ناحیه محلی
grass roots
اجتماع محلی منشاء
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
forums
دادگاه
tribunal
دادگاه
court
دادگاه
forum
دادگاه
tribunals
دادگاه
courthouses
دادگاه
courthouse
دادگاه
courtroom
دادگاه
courtrooms
دادگاه
court of justice
دادگاه
judgement seat
دادگاه
judgement hall
دادگاه
courts
دادگاه
court division
دادگاه
court of law
دادگاه
distant
آنچه در محلی قرار دارد
patavinity
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
maps
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localises
محلی کردن موضعی ساختن
localize
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
bear garden
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
site
محلی که پایه چیزی باشد
zero slot lan
شبکه محلی بدون شکاف
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
sited
محلی که پایه چیزی باشد
sites
محلی که پایه چیزی باشد
costumier
خیاط لباسهای محلی وویژه
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
localising
محلی کردن موضعی ساختن
folklike
شبیه افسانه ها وعادات محلی
folkish
شبیه افسانه هاوعادات محلی
map
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
costumiers
خیاط لباسهای محلی وویژه
costumer
خیاط لباسهای محلی وویژه
superior court
دادگاه تمیز
decreeing
قرار دادگاه
peace court
دادگاه بخش
per curium
به وسیله دادگاه
decreed
قرار دادگاه
kangaroo court
دادگاه مندرآوردی
petty session
دادگاه سیار
receivership
امانت دادگاه
recourse action
رجوع به دادگاه
usher
دربان دادگاه
ushered
دربان دادگاه
ushering
دربان دادگاه
ushers
دربان دادگاه
decrees
قرار دادگاه
courtroom
اطاق دادگاه
kangaroo court
دادگاه پوشالی
superior court
دادگاه عالی
questor
افسررئیس دادگاه
decree
قرار دادگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com