Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ingenue
دختر ساده
Other Matches
interwed
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
slut
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
she
ان دختر یا زن
maid
دختر
daughters
دختر
daughter
دختر
maids
دختر
girly
دختر
granddaughters
دختر دختر
sissified
دختر
granddaughter
دختر دختر
girlie
دختر
phoebe
دختر گا
wench
دختر
daughtren
دختر
girl
دختر
fille
دختر
wenches
دختر
quean
دختر
lass
دختر
lasses
دختر
girls
دختر
grand daughter
دختر دختر
stepdaughter
دختر خوانده
maidens
دختر باکره
maiden
دختر باکره
cowgirl
دختر گاوچران
first cousins
دختر عمو
whose d. is she?
او دختر کیست
trull
دختر جوان
stepdaughters
دختر خوانده
periwinkle
گل تلفونی دختر
age of consent
سن قانونی دختر
first cousin
دختر عمو
balletgirl
دختر رقصنده
bobby socker
دختر نابالغ
bobby soxer
دختر نابالغ
first cousin
دختر خاله
first cousin
دختر عمه
first cousin
دختر دایی
nursemaid
دختر پرستار
nursemaids
دختر پرستار
colleen
دختر موخرمایی
colleen
دختر بور
hussies
دختر گستاخ
hussies
دختر جسور
hussy
دختر گستاخ
girlfriend
دوست دختر
girlfriends
دوست دختر
schoolgirl
دختر مدرسه
schoolgirls
دختر مدرسه
wench
دختر دهقان
wenches
دختر دهقان
periwinkles
گل تلفونی دختر
teeny-bopper
دختر بچه
hussy
دختر جسور
first cousins
دختر خاله
tomboy
دختر پسروار
tomboys
دختر پسروار
grandson
پسر دختر
grandsons
پسر دختر
first cousins
دختر عمه
granddaughter
دختر پسر
granddaughters
دختر پسر
girl guide
دختر پیشاهنگ
first cousins
دختر دایی
girl scout
پیشاهنگ دختر
girl scouts
پیشاهنگ دختر
belle
دختر خوشگل
belles
دختر خوشگل
teeny-boppers
دختر بچه
goddauhgter
دختر تعمیدی
hoyden
دختر گستاخ
gamine
دختر کوچه
gamine
دختر ولگرد
proserpine
دختر زاوش
proserpina
دختر زاوش
god daughter
دختر تعمیدی
grand son
پسر دختر
nurse maid
دختر پرستار
hoyden ar hoi
دختر گستاخ
lass n
دختر بچه
minx
دختر گستاخ
inheritress
زن یا دختر ارث بر
czarevna
دختر تزار
inheritrix
زن یا دختر ارث بر
hoyden ar hoi
دختر بی شرم
demoiselle
دختر خانم
grisette
دختر کارگر فرانسوی
spinster
دختر خانه مانده
pinup
تصویر دختر زیبا
senorita
دوشیزه دختر خانم
goddaughters
دختر خواندهی روحانی
nymphet
دختر کوچک و زیبا
nieces
دختر برادر یا خواهر
niece
دختر برادر یا خواهر
goddaughter
دختر خواندهی روحانی
who is this girl ?
این دختر کیست
girly
دختر وار دخترانه
spinsterish
مثل دختر ترشیده
besom
دختر گستاخ وجسور
alumna
دختر یا زن فارغ التحصیل
gamine
دختر هوس باز
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
دختر خودرأیی است
spinsters
دختر خانه مانده
old maid
دختر خانه مانده
old maids
دختر خانه مانده
girlie
دختر وار دخترانه
She is a pretty of it .
دختر قشنگی؟ است
milkmaid
دختر شیر دوش
fillies
دختر شوخ و جوان
townswoman
دختر شهری فاحشه
filly
دختر شوخ و جوان
princess of the blood
دختر یا نوه پادشاه
milkmaids
دختر شیر دوش
wench
فاحشه دختر بازی کردن
step daughter
دختر اندر دخترزن یا شوهر
She is svelt . she has a small waist .
دختر کمر باریکی است
statutory rape
هتک ناموس دختر نابالغ
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
She is a good – looker .
دختر خوش قیافه ای است
princessroyal
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
cissies
دختر مردیا بچه زن صفت
wenches
فاحشه دختر بازی کردن
sissies
دختر مردیا بچه زن صفت
sissy
دختر مردیا بچه زن صفت
jade
دختر لاسی پشم سبز
She is very sweet . She is a pet .
دختر خیلی نازی است
She bore him a daughter.
برایش یک دختر آورد (زائید)
her next was a girl
بچه دومش دختر بود
to pick up women
<idiom>
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
The blow made me giddy young girl .
دختر گیج وسر بهوایی است
infanta
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
paranymph
دختر ملازم عروس به خانه داماد
She is a ball of fire.
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
electra complex
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
girl scout
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
Do you want to go out with me?
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Will you go out with me?
با من می روی بیرون؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
girl scouts
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
to date
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
to go out
باهم بیرون رفتن
[به عنوان دوست پسر و دختر]
gals
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
femme-fleur
[طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
How about going out together?
نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
to ask somebody out for dinner
کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن
[بیشتر دوست دختر و پسر]
unassuming
ساده
simpleminded
ساده دل
semplice
ساده
fructose
ساده
freestanding
ساده
free spoken
ساده گو
fraudless
ساده
charmless
ساده
daff
ساده دل
unaadorned
ساده
naif
ساده
incomposite
ساده
inexpensive
ساده
simplex
ساده
idiots
ساده
idiot
ساده
fanciless
ساده
plain hearted
ساده دل
frugal
ساده
simple hearted
ساده دل
simplistic
ساده
unsophisticated
ساده
downright
ساده
artless
ساده
positive
ساده
incomplex
ساده
unmeaning
ساده
taffetized
ساده
homespun
ساده
seemly
<adj.>
ساده دل
untutored
ساده
simpler
ساده دل
simpler
ساده
simple
ساده دل
simple
ساده
simple minded
ساده دل
explicit
ساده
plainer
ساده
clean
ساده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com