English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
unlicked درست شکل بخودنگرفته
Other Matches
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
accurate [correct] <adj.> درست
legitimate درست
correct <adj.> درست
inviolate درست
true <adj.> درست
real <adj.> درست
proper <adj.> درست
exact <adj.> درست
perfect درست
genuine درست
legitimating درست
legitimates درست
sock درست
legitimately درست
entire درست
orthodox درست
righted درست
righting درست
out and out درست
out-and-out درست
valid درست
proper درست
well advised درست
right درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
authentic درست
exactly درست
integral درست
by fits and starts درست
exacted درست
conscionable درست
even هم درست
by the square درست
properly درست
veracious درست
purposive <adj.> درست
whole درست
practicable <adj.> درست
functional <adj.> درست
convenient <adj.> درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
plain dealing درست
straightforward درست
right as nails درست
straightest درست
Quite [so] ! درست!
straighter درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
corrects درست
right as a trivet تن درست
orthographically درست
purposeful <adj.> درست
purpose-built <adj.> درست
just درست
practical <adj.> درست
correct درست
legitimated درست
suitable <adj.> درست
correcting درست
right as a trivet درست
useful <adj.> درست
incorrect نا درست
truest درست
aright درست
perfecting درست
exacts درست
indefectible درست
incorrupt درست
in order درست
in a entireness of state درست
perfected درست
straight درست
true درست
truer درست
exact درست
clearest درست
smack dab درست
clear درست
clearer درست
clears درست
accurate درست
perfects درست
I didnt quite get it. درست نفهمیدم
8oclock sharp (on the dot). درست سرساعت 8
misapprehends درست نفهمیدن
misbehaving درست رفتارنکردن
fettle درست کردن
misbehaved درست رفتارنکردن
misbehaves درست رفتارنکردن
misapprehend درست نفهمیدن
It didnt work out. درست درنیامد
misapprehending درست نفهمیدن
trustworthy موثق درست
misapprehended درست نفهمیدن
entire درست یکپارچه
misbehave درست رفتارنکردن
behave درست رفتارکردن
concoct درست کردن
trims درست کردن
trimmest درست کردن
behaving درست رفتارکردن
trim درست کردن
in roaring health تن درست وفربه
mistook درست نفهمیدن
fabricating درست کردن
fabricates درست کردن
redd درست کردن
fabricate درست کردن
concocted درست کردن
concocting درست کردن
fair shake <idiom> رفتار درست
on the button <idiom> درست سر موقع
spitting image <idiom> درست مثل
make up درست کردن
in good time <idiom> درست سر وقت
concocts درست کردن
behaved درست رفتارکردن
misunderstood درست نفهمیدن
misunderstands درست نفهمیدن
behaves درست رفتارکردن
misunderstand درست نفهمیدن
fabricated درست کردن
orthographically با املای درست
just in time درست بموقع
integral number چیز درست
integral number عدد درست
to behave oneself درست رفتارکردن
indite درست کردن
to erect into درست کردن از
to fix up درست کردن
to get up درست کردن
get up درست شدن
framable درست کردنی
to put to rights درست کردن
to cleanvp درست کردن
set in order درست کردن
fix up درست کردن
to put in to shape درست کردن
fecit درست کرده
the flat of the hand پهنای درست
that is wrong درست نیست
that is it درست است
orthographer درست نویس
orthoepist درست تلفظ کن
plain dealing سودای درست
point device بسیار درست
pointdovice بسیار درست
next in fornt of درست در جلو
precedential سابقه درست کن
propriety of behaviour درست رفتاری
misconceive درست نفهمیدن
right mindedness درست اندیشی
right oh! درست است
right you are درست است
that is right درست است
rightable درست شدنی
lumber man الوار درست کن
selfsame درست همان
entire leaf برگ درست
divination حدس درست
right-minded درست اندیشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com