English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
optimum moisture content درصد رطوبت مناسب خاک
Other Matches
water content درصد رطوبت
optimum moisture رطوبت بهینه رطوبت مناسب
equilibrium moisture content درصد رطوبت متعادل
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
demand elasticity درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
relative humidity رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
inventory fraction نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
cent- درصد
cents درصد
percentage درصد
cent درصد
rate درصد
rates درصد
percentages درصد
percent درصد
point درصد
per cent درصد
centi- درصد
weight percent درصد وزنی
percentages برحسب درصد
volume percent درصد حجمی
percentage نسبت یا درصد
percentages نسبت یا درصد
percent salt درصد نمک
at % interest با بهره 21 درصد
percentage برحسب درصد
rate نرخ [درصد]
what p do you receive? چند درصد می گیرد
percent از قرار صدی درصد
surcharge درصد هزینههای اضافی
surcharges درصد هزینههای اضافی
trial rate درصد ازمایش یک محصول
case fatality rate درصد مرگ و میر
one hyndred percent column graph نمودار یکصد درصد ستونی
pollen counts درصد گردههای گیاهی در هوا
profit margin درصد سود از فروش خالص
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
pollen count درصد گردههای گیاهی در هوا
profit margins درصد سود از فروش خالص
What percentage of the people are literate? چند درصد مردم با سواد هستند ؟
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
percentile محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
wettest رطوبت
humidity of the atmosphere رطوبت جو
dampness رطوبت
precipitation رطوبت
wetted رطوبت
wets رطوبت
wet رطوبت
miosture رطوبت
moisteness رطوبت
moistness رطوبت
humidity رطوبت
precipitation در صد رطوبت
dewiness رطوبت
dampest رطوبت
dampers رطوبت
moisture رطوبت
Humidifier رطوبت زن
damp رطوبت
hygroscope رطوبت نما
the vitreoud humour رطوبت زجاجیه
capillary رطوبت موئینهای
moisture content مقدار رطوبت
capillaries رطوبت موئینهای
hygrometry رطوبت سنجی
permeable رطوبت پذیر
psychrometer رطوبت سنج
absolute humidity رطوبت مطلق
air dry بدون رطوبت
air humidity رطوبت هوا
mustiness بوی رطوبت
water proof رطوبت ناپذیر
mesic نیازمند به رطوبت
air moisture رطوبت هوا
free moisture رطوبت سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
synovia رطوبت مفصلی
humidity میزان رطوبت
impermeable رطوبت ناپذیر
relative humidity رطوبت نسبی
dehumidification رطوبت زدایی
humidity چگالی رطوبت
specific humidity رطوبت ویژه
free moisture رطوبت ازاد
humidity غلظت رطوبت
soil moisture رطوبت خاک
dehumidify رطوبت گرفتن
desicant رطوبت گیر
moisture determination تعیین رطوبت
precipitation میزان رطوبت
hygrometer رطوبت سنج
hydrometer رطوبت سنج
hygrosensitive حساس به رطوبت
humidification رطوبت افزایی
sebaceous humour رطوبت شحمی
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
gradient درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
progressive rebate تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
gradients درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
dampens رطوبت پیدا کردن
dampening رطوبت پیدا کردن
dampened رطوبت پیدا کردن
wettish رطوبت دار خیس
groundsheets فرش رطوبت ناپذیر
hygrophyte گیاه رطوبت گرای
aqueous corrosion پوسیدگی در اثر رطوبت
dampen رطوبت پیدا کردن
groundsheet فرش رطوبت ناپذیر
hygrology گفتار در رطوبت هوا
hyalitis ورم رطوبت زجاجی
hyalitis اماس رطوبت شیشهای
absolute humidity of gas رطوبت مطلق گاز
silica gel ماده جاذب رطوبت
hygroscopic moisture رطوبت موجود در هوا
to fog off دراثر رطوبت پوسیدن
earthquake factor مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
permeable قابل عبور دادن رطوبت
humectant مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
unavailable water رطوبت غیر قابل استفاده
intravitreous واقع در درون رطوبت شیشهای
permeability قابلیت عبور دادن رطوبت
wrought اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
hygrometer الات وادوات سنجش رطوبت هوا
deformation due to moisture and tempratu تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
stacks پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
damp land pit curing نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
mags ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mag ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
cross elasticity of demand درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
hygrograph دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
humidistat اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
habile مناسب
fitting مناسب
oportuneness مناسب
shapeable مناسب
semblable مناسب
proper مناسب
euqal مناسب
adaptation مناسب
adaption مناسب
idoneous مناسب
irrelative نا مناسب
in point مناسب
vantage مناسب
suitable <adj.> مناسب
by fits and starts مناسب
infelicitous نا مناسب
close fit مناسب
adequate <adj.> مناسب
condign مناسب
congurous مناسب
adaptations مناسب
accomodating مناسب
relevant مناسب
satisfactory <adj.> مناسب
sufficient <adj.> مناسب
expedient <adj.> مناسب
appropriate <adj.> مناسب
useful <adj.> مناسب
sufficing <adj.> مناسب
appropriate [to] <adj.> مناسب [به]
becoming مناسب
incompetent نا مناسب
advantageous <adj.> مناسب
beneficial <adj.> مناسب
good [sufficient] <adj.> مناسب
acceptable <adj.> مناسب
fit مناسب
optimum مناسب
fits مناسب
fittest مناسب
correct <adj.> مناسب
exact <adj.> مناسب
proper <adj.> مناسب
real <adj.> مناسب
accurate [correct] <adj.> مناسب
true <adj.> مناسب
handy [useful] <adj.> مناسب
handy <adj.> مناسب
tailored مناسب
apposite مناسب
purposeful <adj.> مناسب
convenient <adj.> مناسب
purposive <adj.> مناسب
pertain مناسب
pertained مناسب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com