Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
Other Matches
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
questionist
جویاشدن
cross-questioning
بدقت جویاشدن از
cross-questions
بدقت جویاشدن از
cross-questioned
بدقت جویاشدن از
cross-question
بدقت جویاشدن از
cross-examines
بدقت جویاشدن از
cross-examine
بدقت جویاشدن از
cross-examined
بدقت جویاشدن از
cross-examining
بدقت جویاشدن از
in regard to
در باره
in relation to
در باره
rampire
باره
rampart
باره
lake rampart
اب باره
one-offs
یک باره
ter
سه باره
one-off
یک باره
one-night stands
برنامهی یک باره
to sputter
[about]
تف پراندن
[در باره ]
here
در این باره
one-night stand
برنامهی یک باره
Impressionism
در باره ادراک
regarded
باره نسبت
regard
بابت باره
regard
باره نسبت
regarded
بابت باره
regards
بابت باره
regards
باره نسبت
herein
در این باره
tartars
باره دندان
on
بالای در باره
tartar
باره دندان
rest
دیگران
rests
دیگران
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
with relation to
نسبت به راجع به در باره
countermark
انگ دوم باره
aftercrop
حاصل دوم باره
you do me injustice
در باره من بی عدالتی می کنید
re order
سفارش دوم باره
rearrngement
ترتیب دوم باره
reapparition
فهور دوم باره
tartarous
دارای باره دندان
It deals with ...
موضوع در باره ... است.
regard for others
واهمه از دیگران
regard for others
ملاحظه دیگران
et al
مخفف و دیگران
regard for others
رعایت دیگران
aside
جدااز دیگران
regrad for others
ملاحظه دیگران
asides
جدااز دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
for the rest
اما در باره باقی مطالب
information
[on]
about somebody]
[something]
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
سخن گفتن در باره چیزی
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
to theorize
[about something]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
what say you to a cinema?
در باره سینما چه عقیده دارید
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
to sputter
[about]
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
what do you think of him?
عقیده شما در باره او چیست
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
information
[on]
about somebody]
[something]
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
disclosures
عمل بیان در باره چیزی
disclosure
عمل بیان در باره چیزی
convention
باره مسائل حزبی ناحیهای
conventions
باره مسائل حزبی ناحیهای
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
individualizes
از دیگران جدا کردن
individualize
از دیگران جدا کردن
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
mind reader
کاشف افکار دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
breach
تجاوز به حقوق دیگران
spoilsman
محل عیش دیگران
spoiler
محل عیش دیگران
breached
تجاوز به حقوق دیگران
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
individualized
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
individualises
از دیگران جدا کردن
individualised
از دیگران جدا کردن
individualizing
از دیگران جدا کردن
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
dummies
الت دست دیگران
dummy
الت دست دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
mind reading
کشف افکار دیگران
infringer
متخطی به حقوق دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to consult with somebody about something
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to sputter
[about]
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
vallum
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to make of something
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
to do one right
عدالت در باره کسی بجا اوردن
What do you make of this
[it]
?
نظر شما در باره این چه است؟
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to get an overview
[of something]
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
to talk something over with somebody
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
argue
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
There is nothing I can do about it.
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
arguing
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
claptrap
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
spoilsports
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
poke
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
سکه زدن فضولی در کار دیگران
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
to throw one's lot
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
to interject a remark
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
to put in a piece of work
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com